تاریخ خبر:۱۴۰۳ يکشنبه ۲۰ آبان
حضور در مدارس : مدرسه ٣٣٢ _ دبیرستان پسرانه محمودیه ، ١٩ / ٨ / ١۴٠٣
امام جمعه کاشان : اگر باور کنیم خدا ما را می بیند مراقبت از خود را بیشتر می کنیم
امام جمعه کاشان : اگر باور کنیم که خدا ما را می بیند ، مشوّق ما برای انجام کار خیر می شود ْ کار خیر را برای رضای خدا ، نه برای ریا و نشان دادن به دیگران انجام می دهیم . انسان اگر ضعیف باشد ، کار خیر را برای دیدن دیگران انجام می دهد ْاما اگر خداوند را عالم بدانیم ، ریا نمی کنیم
حضور در مدارس : مدرسه ٣٣٢ _ دبیرستان پسرانه محمودیه ، ١٩ / ٨ / ١۴٠٣
امام جمعه کاشان : اگر باور کنیم خدا ما را می بیند مراقبت از خود را بیشتر می کنیم
حجت الاسلام سید سعید حسینی با حضور در دبیرستان پسرانه محمودیه و اقامه نماز ظهرین در جمع دانش اموزان اظهار داشت : سال ها قبل من هم مانند شما در دبیرستان در رشته ریاضی درس می خواندم . شیوه درس خواندن بسیار مهم است و شیوه تدریس حوزه بسیار مناسب است . وی در رابطه با خوبی شیوه درس خواندن در حوزه در بیان خاطره ای گفت : سال ١٣۶٨ کلاس چهارم رشته ریاضی در قم بودم . دبیر هندسه ما آقای اردهالی بسیار خوب درس می داد لذا در دانشگاه هم تدریس می کرد . سال قبل روز معلم برای احترام به مقام معلم با مدرسه تماس گرفتم و شماره ایشان را گرفته و با او تماس گرفتم ، او گفت ، از قم به کاشان امده است و در کاشان سکونت دارد ، به دیدار او رفتم . در دیدار با دبیر هندسه ، اقای اردهالی با بیان خاطره ای گفت : در دوران ابتدایی در درس ریاضی ضعیف بودم لذا پدرم تصمیم گرفت مسیر زندگی من را تغییر بدهد . لذا مدرسه را ترک کردم و پدرم مرا به حوزه فرستاد . دروس حوزه مانند رشته انسانی است ریاضی ندارد ، البته ذهن فعال می خواهد . چهارسال در حوزه درس خواندم ولی خودم ، بعد ظهرها دروس کلاسیک و مدرسه ای را هم ادامه دادم ، چون اردهالی بودم برای امتحان دادن به کاشان امدم ، و در امتحان نمره نوزده و نیم شدم ، همه تعجب کردند ، گفتند وقتی معلم داشتی در درس ریاضی ضعیف بودی و الان که معلم نداری ، در این درس ، عالی هستی ، علت چیست ؟ با انها گفتم ، روش درس خواندن را از حوزه یاد گرفته ام ، گفتند روش درس حوزه چگونه است ؟ گفتم ، در حوزه درسی که استاد قرار است هفته آینده تدریس نماید فرض کنید تفسیر المیزان جلد یک صفحه ١٠٠ را تدریس کند ، طلبه ها از قبل آنرا مطالعه می کنند « پیش مطالعه » و سپس در آن موضوع درسی با هم مباحثه می کنند « پیش مباحثه » می نمایند . هر کس برداشت خود را از موضوع می گوید ، ضمنا در هنگام درس دادن توسط معلم ، خلاصه برداری انجام می دهیم « تقریر نویسی » و منابع مرتبط با درس را که استاد معرفی می نماید ، مثلا تفسیر ملا محسن فیض را معرفی می کند ، این تفسیر را هم مطالعه می کنیم . بعد از درس دادن ، دوباره مطالعه می کنیم « مطالعه دوم » و در نهایت در گروه های دو یا سه نفره آن موضوع درسی را باز هم مباحثه نموده و در صورت اشکال به استاد مراجعه می نمائیم . دبیر هندسه ادامه داد ، با همین روش درس خواندم ، در انزمان ، کنکور متمرکز نبود ، هر دانشگاه برای خودش ، امتحان ورودی داشت ، در ده دانشگاه درجه اول ، امتحان ورودی دادم و قبول شدم . وی گفت ، من هم بعد از دیپلم که معدلم هم بین نوزده تا توزده و هشتاد بود ، با انتخاب خودم در سال ۶٩ وارد حوزه علمیه قم شدم . دروس سطح یک ، دو و سه را خواندم ، بعد وارد دروس مراجع تقلید می شویم که خود مرجع درس می دهد ، بیست سال هم درس مراجع را رفتم و از سال ششم حوزه ، تدریس هم داشتم و قطع هم نشد . از سال ١۴٠١ مقام معظم رهبری حکم نمایندگی در منطقه کاشان را به حقیر دادند . در کاشان هم تدریس دروس حوزوی را دارم . با جوانان و نوجوانان دیدار دارم ، از سال اول حضور در مدارس را داشته ام . به همه مقاطع تحصیلی هم می روم و برای من فرقی نمی کند ، از پیش دبستانی تا متوسطه دوم . هفته دو روز هم در دانشگاه حضور دارم . دوشنبه ها در دانشگاه علوم پزشکی خطبه اول نهج البلاغه را برای دانشجویان و اساتید دارم و روز سه شنبه در دانشگاه کاشان ، نامه ۵٣ نهج البلاغه که یک نامه حکومتی است از علی ع به مالک اشتر را شرح می دهم . حدود ٢٩٠ مسجد را حضور داشته ام . دو برنامه ثابت در مساجد دارم ، شنبه شب ها در مسجد شامخی ، صحیفه سجادیه « دعای اول » و دوشنبه شب ها در مسجد باب الحوائج ، آثار شهید مطهری ره را مرور می کنم .
حجت الاسلام حسینی گفت : در مدارس یک ایه از قران را شرح مختصری می دهم . مباحث هم در کانال سفیر ولایت ، در ایتا بارگذاری می شود . « سفیر ولایت هم بنا بر حضور علی بن امام باقر فرزند امام محمد باقر ع در منطقه است که ائمه جمعه قبل این اسم را انتخاب کرده اند » امروز این ایه را شرح می دهم . قران در ایه ٩٢ سوره نسا می فرماید « .... وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا » خداوند هم علیم است و هم حکیم . خداوند علم و حکمت بی نهایت دارد . ویژگی علیم بودن خداوند این است که علم خدا نامحدود است ، هیچ چیز نیست که خدا از ان خبر نداشته باشد . هر چیز را در نظر بگیرید علم خدا به ان می رسد .
خداوند نیاز همه مخلوقات را هر کجا باشد می داند : ماهی در دریا و عمق اقیانوس باشد خدا می داند چه رزقی می خواهد و نیاز ان را برآورده می کند ، پرنده ی در اسمان باشد می داند ، جنین در رحم مادر باشد ، خدا می داند چه رزقی باید به او بدهد .
پس علم خدا بی نهایت است . این بی نهایت بودن علم خدا چه فایده ای برای ما دارد ؟ چند فایده را برای شما عرض می کنم .
١ _ اگر من بدانم و باور کنم خدا من را می بیند مراقبت از خودم را بیشتر می کنم . اگر مدیر در مدرسه باشد و نظارت دارد شما بعضی نکات را رعایت می کنید و احترام می گیرید ، یا در مکان های عمومی نوشته اند ، در این مکان دوربین نصب است . وقتی انسان باور کند دوربینی وجود دارد ، که نه تنها ظاهر من را می گیرد بلکه افکار و درون و ضمیر ما را « چه ضمیر خودآگاه و چه ناخوداگاه » می بیند ، مراقبت بر اعمال خودمان بیشتر می شود . اگر باور کنیم خدا ما را می بیند و می داند ، مراقبت بر اعمالمان بیشتر می شود
٢ _مشوّق ما برای انجام کار خیر می شود برای رضای خدا ، نه برای ریا و نشان دادن به دیگران . انسان اگر ضعیف باشد ، کار خیر را برای دیدن دیگران انجام می دهیم اما اگر خداوند را عالم بدانیم ، ریا نمی کنیم
امام جمعه کاشان در رابطه با حکمت بی نهایت خداوند گفت : تمام احکام ما دارای حکمت است ، افرینش بر اساس حکمت است ، خداوند بر اساس حکمت ما را خلق کرده و ما و جهان هستی را پیش می برد . ایت الله جوادی املی در کتاب حکمت عبادات ، حکمت ده عبادت را اورده است . ایت الله جوادی املی در این کتاب در بحث وضو می فرماید ، روزی بعد از نماز صبح جوانی از پیامبر ص سوال نمود ، حکمت وضو چیست ؟ عادت پیامبر ص این بود بعد از نماز روبروی مردم می نشست و به سوال مردم پاسخ می داد . پیامبر ص فرمود ، موقع نماز می خواهیم با خدا صحبت کنیم . لذا باید از هر جهت تمیز و پاک باشد ، « خداوند مظهر طهارت است » ، هم ظاهر انسان و هم باطن انسان باید تمیز باشد تا با خدا بتوانیم صحبت کنیم . موقعی که صورت خود را شستشو می دهیم ، بخدا می گوئیم خدایا ، گناهانی که با اعضاء صورت ، زبان و چشم ، زبان ، گوش و انجام دادم از ان توبه می کنم ، موقعی که دست راست و چپ خود را می شوئیم ، یعنی : گناهانی که با دستان خود انجام داده ایم ، پیامک بدی ارسال کرده ایم از آن گناهان توبه می کنم . موقعی که مسح سر را انجام می دهیم ، یعنی خدایا : نه فقط از گناهانی که انجام داده ام بلکه از گناهانی که فکر ان را کرده ام و به ذهنم امده توبه می کنم . مسح سر یعنی توبه از فکر گناه و مسح پا هم ، یعنی توبه از گناهان پا ، اگر به مکان گناه الود رفته ام ، و لذا بعد از وضو با بدنی پاک شده از گناه روبروی قبله می ایستیم و می گوئیم ، الله اکبر . این دستورات دین انسان هایی را می تواند تربیت کند مانند احمدرضا نیّری . او عبد صالح خدا بود .
حجت الاسلام حسینی با ذکر نمونه ای از زندگی شهید احمد نیّری گفت : دو کتاب برا این شهید نوشته اند ، عارفانه و دستی که از سینه جدا نشد . با این سن کم ، به جاهای بالا رسید. استادش ایت الله حق شناس بود . در غیاب ایت الله حق شناس در مسجد ، شهید نیری به جای او در محراب قرار می گرفت و نماز را اقامه می کرد « ایت الله حق شناس ، شبیه ایت الله بهجت ره بوده ، ایت الله بهجت چشم باطن داشت ، اگر یک روز ایت الله بهجت در نماز حاضر نمی شد ، کسی در محراب نمی رفت که نماز جماعت بخواند و همه نماز خود را می خواندند و می رفتند » ببینید که احمد رضا به چه مقامی رسیده بود . خودش را ساخته بود . یکی از علل موفقیت او نماز اول وقت بود . یکی از دوستانش در کتاب دستی که روی سینه ماند ، گفت : معلم کلاس گفته بود امتحان دارید. و برای این که از درس عقب هستیم بر خلاف همیشه خارج از ساعت آموزشی امتحان برگزار می شود .فردا زنگ سوم که تمام شد آماده امتحان باشید . فردا آمدیم داخل حیاط گفتند : چند دقیقه دیگه امتحان شروع می شود .صدای اذان از مسجد بلند شد . احمد آهسته حرکت کرد و رفت به سمت نماز خانه . دنبالش رفتم و گفتم : احمد برگرد . این آقا معلم خیلی به نظم حساس است ، اگه دیر بیایی ، از تو امتحان نمی گیرد هرچه گفتم بی فایده بود ، احمد به نماز خانه رفت و مشغول نماز شد همان موقع همه ما وارد کلاس شدیم . ناظم گفت : ساکت باشید تا معلم سوال ها رو بیاورد مرتب از داخل کلاس داخل حیاط و نماز خانه را نگاه می کردم .خیلی ناراحت بودم .حیف بود پسر به این خوبی از امتحان محروم بشود . بیست دقیقه همین طور توی کلاس نشسته بودیم . نه از معلم خبری بود نه از ناظم و نه از احمد ، یکدفعه درب کلاس باز شد و معلم با برگه های امتحانی وارد شد ، همه بلند شدند . معلم با عصبانیت گفت : از دست این دستگاه تکثیر! کلی وقت مارو تلف کرد تا این برگه ها آماده بشه! بعد یکی از بچه ها رو صدا زد و گفت : برگه ها رو پخش کن. هنوز حرف معلم تمام نشده بود که درب کلاس به صدا در آمد . در باز شد و احمد در چارچوب در نمایان شد . معلم ما اخلاقی داشت که کسی را بعد خودش به کلاس راه نمی داد . من با ناراحتی منتظر عکس العمل معلم بودم . آقا معلم درحالی که حواسش به کلاس بود گفت : نیری برو بنشین احمد سر جایش نشست و مشغول پاسخ به سوالات امتحان شد . من هم با تعجب به او نگاه کردم . فرق ما و احمد این شد که او نماز اول وقت خود را خواند
در پایان امام جمعه کاشان به سوالات دانش اموزان پاسخ داد .
پاسخ به سوال اول : دانش آموزی سوال کرد ، شما گفتید خدا علیم است ، خدا سرنوشت ما در ان دنیا را هم می داند که به بهشت یا جهنم می رویم ، پس چرا ما را به دنیا می اورد ؟ امام جمعه کاشان گفت ، فرض کنید ، معلم شما انقدر از شما و استعداد های شما شناخت دارد ، که می داند در امتحان با نمره ١۶ قبول می شود ، اما قبل از این که برگه را توزیع کند و سوالات را تصحیح کند ، و نمره بدهد ، نمره ١۶ نه برای شما و نه دیگران قابل اثبات نیست ، می گوید نمره من بیشتر می شود ، خداوند زمینه امتحان را فراهم می کند تا انسان با اختیار خودش به ان چیزی که می خواهد برسد . دنیا ، زمینه ای برای انتخاب است . از یک طرف انبیاء ، امامان ، عقل و فطرت ما را به خوبی ها دعوت می کنند و در طرف دیگر شیاطین انس و جن ما را به بدی ها دعوت می کنند . اِنّا هَدَیناهُ النَّجدَینِ ، ما راه را به همه نشان دادیم ، امام سجاد ع در صحیفه سجادیه می فرمایند دو دعوت نامه برای همه انسان ها امده، یکی از طرف خداوند و یکی از طرف شیطان ، همه می دانند دعوت نامه خداوند ، نتیجه اش بهشت است و دعوت نامه شیطان نتیجه اش جهنم است . ولی عجیب آنست که بعضی انسان ها با سوء اختیار و انتخاب خودشان دعوت نامه شیطان را می پذیرند . خداوند می فرماید شراب حرام است ، ولی شیطان به شراب امر می کند . مثال واضح ان عمر سعد است . امام حسین ع قاصدى نزد عمرسعد روانه ساخت که مى خواهم شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتى داشته باشیم . چون شب فرا رسید ابن سعد با بیست نفر از یارانش و امام حسین ع نیز با بیست تن از یاران خود در محلّ موعود حضور یافتند . امام ع به یاران خود دستور داد تا دور شوند تنها عبّاس برادرش و على اکبر فرزندش را نزد خود نگاه داشت . همین طور ابن سعد نیز به جز فرزندش حفص و غلامش ، به بقیّه دستور داد ، دور شوند .
ابتدا امام ع آغاز سخن کرد و فرمود : « وَیْلَکَ یَابْنَ سَعْد أَما تَتَّقِی اللّهَ الَّذِی إِلَیْهِ مَعادُکَ ؟ أَتُقاتِلُنِی وَ أَنَا ابْنُ مَنْ عَلِمْتَ ؟ ذَرْ هؤُلاءِ الْقَوْمَ وَ کُنْ مَعی، فَإِنَّهُ أَقْرَبُ لَکَ إِلَى اللّهِ تَعالى » واى بر تو ، اى پسر سعد ، آیا از خدایى که بازگشت تو به سوى اوست ، هراس ندارى ؟ آیا با من مى جنگى در حالى که مى دانى من پسر چه کسى هستم ؟ این گروه را رها کن و با ما باش که این موجب نزدیکى تو به خداست . ابن سعد گفت : اگر از این گروه جدا شوم مى ترسم خانه ام را ویران کنند . امام ع فرمود : « أَنَا أَبْنیها لَکَ » من آن را براى تو مى سازم ، ابن سعد گفت : من بیمناکم که اموالم مصادره گردد . امام فرمود :« أَنَا أُخْلِفُ عَلَیْکَ خَیْراً مِنْها مِنْ مالِی بِالْحِجاز » من از مال خودم در حجاز ، بهتر از آن را به تو مى دهم . ابن سعد گفت : من از جان خانواده ام بیمناکم مى ترسم ابن زیاد بر آنان خشم گیرد و همه را از دم شمشیر بگذراند . امام درباره خانواده عمر سعد فرمود ، من تضمین می کنم به انها آسیب نرسد ، اما عمر سعد با سوء اختیار خودش ، روز عاشورا اعلام کرد که همه شاهد باشید اولین تیر را من بسوی امام حسین ع پرتاب می کنم . یا شمر موقعی که روی سینه امام حسین ع بود ، امام به او گفت ، شمر ، تو من را می شناسی ، پدر ، مادر و جدّم را می شناسی ؟ شمر گفت ، همه را می شناسم . این سنت اختیار است .
سوال دوم : دانش اموزی سوال کرد ، مگر امام حسین ع نفرمود ، هر کس این جا باشد شهید می شود ، پس چرا به عمر سعد گفت ، من خانه ات را می سازم ؟ امام جمعه کاشان گفت ، اگر عمر سعد قبول می کرد ، تزلزلی در سپاه دشمن بوجود می امد ، ضمنا عمر سعد دارای قبیله بود ، اگر عمر سعد بسوی امام حسین ع می امد ، قبیله او هم می امد . در تعبیرات داریم ، اگر پنج عبدالله بسمت امام می امدند ، امام حسین ع در جنگ غالب می شدند ، مثل عبدالله بن عمر ، این ها هر کدام برای خودشان دسته ای داشتند .
سوال سوم : دانش اموزی سوال کرد ، شما گفتید ، دعوت شرب خمر از طرف شیطان حرام است ، پس چرا در دین مسیحیت شراب حرام نیست ؟ امام جمعه کاشان گفت ، پیامبر ص واجبات و محرمات را فرموده و شیطان دقیقاً عکس ان را امر می کند . وی گفت ، یک انجیل واقعی داریم و انجیل تحریف شده . در تورات و انجیل واقعی و در همه ادیان شرب خمر حرام است ، اصول همه ادیان همین است . این که نسبت می دهند به حضرت مسیح ، تحریف شده است در قران امده است « يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ » مصداق واضح بگویم ، در قران نام آسمانی پیامبر ص امده است و مسیح هم به معنای مبشّر است که بشارت می دهد به امدن پیامبر ص ، ولی در انجیل های امروزی نام پیامبر ص نیست . نام پیامبر ص را کتمان کردند ، بزرگترین کتمان تاریخ ، کتمان اوصاف پیامبر ص در کتب اسمانی می باشد . همان گونه که این کتمان را انجام دادند ، این تحریف ها را هم انجام دادند .
سوال چهارم : دانش اموزی سوال کرد ، ایا عقل بشر کامل شده است که بعد از پیامبر ص و یا اخرین امامی که شهید شده است ، دیگر پیامبر و امامی نیامده است ؟ حجت الاسلام حسینی در جواب گفت ، پیامبر ص در روز غدیر فرمود ، هر انچه برای بهشت رفتن شما و برای جهنم نرفتن شما را گفته ام . سوال می کنیم ، پیامبر ص به چه کسی فرموده است ؟ پیامبر ص بخشی از ان را در مدت ده سال به مردم گفته اند و بخشی را به وصیّ خودشان فرموده اند ، روایت داریم که علی ع فرموده اند ، پیامبر ص هزار باب علم را به من یاد داد که از هر بابی هزار باب دیگر باز می شد . پس هر انچه برای سعادت ما لازم بود پیامبر ص به امام بعدی علی ع فرموده و امیرالمومنین علی ع به فرزندش و همینطور تا امام زمان ع . پس ما چیزی نیست که نیاز نداشته باشیم و امام نداند ، این سوال پیش می اید و ان این که ، پس از غیبت امام زمان ع در سال ٢۶٠ ، تکلیف ما چیست ؟ هم امام صادق ع و امام زمان ع در روایت فرموده اند ، وقتی دسترسی به ما وجود ندارد ، کسی که این ویژگی ها را دارد ، فقه و دین را کامل بلد است ، تقوای او بیش از تقوا امام جماعت و امام جمعه باشد ، حافظ دین خداوند و مخالف هوای نفس است ، مردم باید دین را از او بگیرند . این عین حدیث است لذا وقتی می گوئیم ، دین و احکام الهی را از مرجع تقلید سوال کنید ، در دین امده و فقیه استنباط کرده و فقیه به ما می گوید .
سوال پنجم : دانش اموزی سوال کرد ، گفته می شود ، کسی که مقابل اسلام هست باید با او مبارزه نمود ، حالا ، گفته می شود بانکداری ما اسلامی نیست ، چرا با ان مبارزه نمی شود ؟ امام جمعه کاشان گفت ، دین حق ، دین اسلام است « إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ » اصول تمامی ادیان اسلام است ولی کامل ترین ان را به پیامبر ص داده است . وی گفت ، ما در تئوری مشکل نداریم ، تمام انچه برای اقتصاد اسلامی و نظام فرهنگی و... مورد نیاز بشر است در قران و روایات امده است . بعضی از این نظام ها نوشته شده است . ایت الله اراکی ، در قم فقه عمران و شهرسازی را از قران و روایات برای شهرداران قم بیان کرده است « مختصات منزل اسلامی ، فاصله منزل تا مسجد ، و...» و من خودم در درس ایشان حضور داشتم . ایت الله رئیسی ره ، زمانی که تولیت استان امام رضا ع بودند ، فرمودند ، بر اساس این مطالب فرمودند ، حاضریم شهر اسلامی بسازیم . مشکل ما اجرا می باشد . در بانکداری که گفتید ، در بانکداری اسلامی عقد مضاربه داریم ، فرض کنید شما پانصد میلیون سرمایه دارد و دوست شما کارخانه دارد ، شما پول را به دوستت می دهی تا با ان کار کند ، شما صاحب سرمایه هستی و او عامل کار است ، او می گوید ، پایان سال در کارم سود کرده ام ، و از الان چگونگی تقسیم سود را می نویسید ، یک سوم از شما بقیه از من یا نیم و یا.. ، شما می گویی ، من بر اساس پولی که به شما داده ام ، مبلغ عددی اعلام کن ، من.، یک سوم و یا نیم نمی دانم . شما یک مبلغ تقریبی محاسبه می کنی ، و اعلام می کنی ، ان مبلغ تقریبی را تقسیم بر دوازده می کنی و هر ماه یک دوازدهم را به او می دهی ، پایان سال محاسبه می کنی ، یا بیشتر از مبلغ عدد اعلامی اول شده است یا کمتر ، یا واقعا محاسبه می کنیم و الان نکته ای را در قرارداد می اوریم ، می گوئیم اگر بیشتر شد من می بخشم و اگر کمتر شد ، شما ببخش ، مصالحه می کنیم روی مبلغ ، هیچ فقیهی نگفته این اشکال دارد ، اشکال در اجرا بوجود می اید . شما مبلغ وامی را برای خرید لوازم منزل گرفته اید ، اما شما با ان وام و با فاکتور صوری ، کار دیگری می کنید ، این تخلف است . قرارداد بانک ، برای خرید لوازم بود که شما خرید کنید و قسطی وام را پرداخت کنی با ارزشی که پیدا می کند ، مثلا ، پنجاه میلیون وام گرفتی ، پنجاه و پنج میلیون باید به بانک بدهی . مسیر وام بر هم خورد . اخذ وام با مصرف وامی که گرفتید فرق کرد .