بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ جَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ ثُمَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُونَ لَا نُشْرِكُ بِاللَّهِ شَيْئاً وَ لَا نَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ وَلِيّاً. اللهم صل وسلم علي نبي الاعظم و اشرف اولاد آدم حبيب اِله العالم ابي القاسم المصطفي محمد و صلي الله عليه و علي آله الطيبين الطاهرين المعصومين المكرمين و اللعن الدائم علي اعدائهم و مخالفيهم و غاصبى حقوقهم علی مُنکِري فَضائِلِهِمْ و مَناقِبِهِمْ مِنَ الآنِ إلی یَومِ الدين
عباد الله اوصيكم و نفسي بتقوي الله،
خودم و شما را توصيه ميكنم به رعايت تقوا
از آنجا كه مثل فردا روز، روز حركت اسراي عاشورا از كوفه به شام است ادب ايجاب ميكند در خطبهي نخست دقائقي راجع به نقش قافلهي اسارت دركوفه مطالبي را به عرض برسانم.
در نقشهي قيام ابا عبدالله عليهالسلام دو شهر كه از شهرهاي مهم اسلامي بود، مدينهي منوره و مكهي مكرمه ميبايد در آن هيجان به وجود ميآمد،
مردم خوابيده،
مردم غفلت زده،
مردم در خواب خرگوشي فرو رفته بيدارشوند،
و لذا اباعبدالله عليهالسلام انتخاب زمان خاصي و نوع حركت ويژه، اين هيجان را در درون اين دو شهر بوجود آورد،
از شهر مدينه نيمهي شب در ماه رجب، ماه حرام، حركت را آغازكرد و به جاي اينكه كلماتي از قبيل وداع با قبرجدّش و وادي شهرش به زبان آورد، آيهاي را كه تلاوت ميكرد و (فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً يَتَرَقَّبُ) آيه اي را تلاوت كرد موسي عليهالسلام درهنگامه فرار از مصر به نصّ قرآن زمزمه ميكرد، يعني نا امني را، يعني خوف و ترس و وحشت از مردم را بازگو ميكرد.
مردم مدينه صبح پا شدند محلهي بني هاشم را خالي ديدند و براي خودشان پرسش به عمل مي آمد
آقا ابا عبدالله عليهالسلام اگر عزم مكه و سفر حج داشت چرا در قالب تشريفات رسمي و قانوني در برابر انظار و افكار عموم حركت نكرد؟ نيمه شب با آن شكل و شمايل، هيجان به وجود آورد.
از مكه هم وقتي كه ميخواست حركت كند انتخاب زمان بسيار و بسيار حساس بود، روز عرفه از حجاز به سمت عراق دقيقاً جريان خلاف جريان طبيعي بود، همه دارند به سمت مكه ميآيند براي انجام حج ولي او خلاف جريان مقبول مردم انجام داد. هيجان به وجود آمد.
ريختند درراه اين گفت نرو،
اوگفت نرو،
او گفت نرو،
عبدالله ابن عباس گفت نرو،
محمد حنفيه گفت نرو،
عبدالله ابن عمر گفت نرو،
فلان بزرگ گفت نرو،
فلان بزرگ گفت نرو،
موج به وجود آمد و خواست اباعبدالله عليهالسلام اين كار را انجام بدهد، حركتي انجام بدهد كه مردم خوابيده را بيداركند
رسالت قيام اباعبدالله عليهالسلام در ايجاد موج در زمان حيات نورانياش مربوط ميشود به دو شهر معنوي و مذهبي، مدينه و مكه، مكه محل نزول 80 و اندي از سورهي قرآني است و محل توقف 13 سال دوران نبوت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم علاوه بر آن كه
محل ولادتش است و
محل زندگي اش است
و محل رشدش است
و حياتش است
و مدينه هم مركزحكومتش است
و محل نزول 30 و اندي از سور كبيرهي قرآن است.
ايجاد موج در درون اين دو شهر، كار سنگيني بود، كار سختي بود، اما در مقايسه با دو شهر ديگر، كار به نسبت روانتري بود ولي
دو شهرحساس بود،
دو شهري پيچيده بود،
دو شهر لجن و كثيف را،
دو شهر آلوده از لحاظ فكري را،
به مثل شام كه جز فكر اموي، فكر ديگري در آن رسوخ نداشت، و به مثل كوفه كه به ظاهر پايتخت اميرالمؤمنين عليهالسلام بود ولي از بس مردم بي وفا، نامرد صفت كه اميرالمؤمنين عليهالسلام درتوصيف فرمود: (يَا أَشْبَاهَ الرِّجَالِ وَ لَا رِجَال لكم) اين دو شهر مسئوليتش به عهدهي زينب كبري عليها السلام است. اينكه گفته ميشود اگر بنا است تاريخ كربلا را ما در دو جلد بنويسيم، جلدي مربوط به شهادت و جلدي مربوط به اسارت، جلد مربوط به قطورتر ازجلد مربوط به شهادت خواهد بود اين است، زينب كبري عليهاالسلام مسئوليت دارد غافله سالار اين كاروان باشد، هم دركوفه موج ايجاد كند و هم شام را متحول كند و منقلب بسازد و مردم خفتهي كوفه و شام را بيدار كند.
فردا اين قافله نصفي از مسئوليت خودشان را بايد انجام داده باشند يعني از كوفه ميخواهند بيرون بيايند در قالب اسارت و به سمت شام بروند آيا توانستند رسالتشان را به خوبي انجام بدهند يا نه،
اين عزيزان از كوفه بيرون نيامدند، مگر آنكه قيام عبدالله ابن عفيف ازدي عليه دستگاه حاكمه در كوفه به وجود آمد و به قول برخي از مورخين شورش بالا گرفت.
اين قافله از كوفه بيرون نيامد، مگر آنكه در درون كوفه يك آگاهي و بيداري عجيبي با خطبهي زينب كبري عليهاالسلام به وجود آمد، به گونه اي كه زنان شيهه ميزدند و شيون ميكشيدند، صيحه ميزدند و موي سر ميكندند و جوانها صورت خراش مي دادند و پيران به ريش كندن بر آمدند .
خطاب زينب عليهاالسلام به اين مردم اين است: مردم كوفه زنان شما براي ما گريه ميكنند، مرداي شما، مردان شما مردان ما را ميكُشند،
دركوفه خطاب زينب عليهاالسلام به مردم كوفه بود:
يا أَهْلَ الْكُوفَةِ، يا اَهْلَ الْغَدْرِ وَ الْمَكْرِ، أَلا فَلا رَقَأَتِ الْعَبْرَةُ وَ لا هَدَأَتِ الزَّفْرَةُ،
الهي هميشه گريان باشيد آروزي خنده دردلتان بماند و الهي هميشه ذليل باشيد و آرزوي عزت را در دلتان داشته باشيد و به او نرسيد، خطبهي زينب كبري عليهاالسلام آنقدر كوبنده بود تكان دهنده بود، زلزله چند ده ريشتري آفرين بود كه وقتي به عبيدالله گفتند اگر به همين وضع جلو بروي كوفه بر تو خواهد شوريد و جايي براي تو نخواهد ماند.
خطبهي زينب كبري عليهاالسلام سبب شد كه عمر سعدها به ندامت و پشيماني بر آمدند، مردم كوفه يك نفر با عمر سعد صحبت نكرد، تاريخ را بخوانيد عمرسعد رفت دار العماره پيش عبيد الله اين به او چپ چپ نگاه كرد او به اين چپ چپي نگاه كرد عبيد الله گفت حكمي كه به تو دادم كو؟ بده به من، گفت حكم را گم كردم ،گفت گم كردي؟ دروغ ميگويي، گفت نه حكم را نگاه داشتم كه وقتي زنان كوفه بر من اعتراض ميكنند بگويم من مأمور بودم و معذور، درگيري بينشان به وجود آمد، عمرسعد از دارالعماره فراركرد، مسير راه كه ميآمد مردم اعتنا نميكردند، مسجد كه ميرفت مردم فاصله ميگرفتند، به هر كه سلام ميداد، جوابش را نمي دادند، تاريخ دارد عمرسعد با دست خودش در درون خانه حبس خانوادگي شد، تا زماني كه قيام مختار صورت گرفت كشته شد، موفق بودند، چنان نفرت عليه عناصري كه در كربلا حضور پيدا كردند دربين زنانشان به وجود آمد، زنان با مردها درگير شدند، زنان با مردها در افتادند تاريخ را شنيديد
آيا حارث با خانمش درگير است؟
خولي با خانمش در گير است
عمر سعد با همسرش در گير است
حتي عمر سعد با پسرش در گير است
جنگ داخلي و خانوادگي در بين مردم كوفه به وجود آمد، در كوفه هيجان به وجود آمده فردا پيروز دارند بر ميگردند كسي نمي توانست به عبيد الله بگويد بالاي چشمت ابروست، جوان مست لايعقل مغرور همه با تكريم و تعظيم ايها الامير، ايها الامير صدا ميزدند اين زينب كبري عليهاالسلام بود كه وقتي خواست عبيدالله گستاخي كند، گفت يابن مرجانه! مرجانه مادر بزرگ عبيدالله بود، پرچم زِنا بر بام خانهاش دراحتزاز در آمده بود كه هركه هوس جنسي دارد راه را اشتباه نرود،گفتن اينكه مادر بزرگت فلان است حكم قتل قطعي به دنبال داشت اما زينب عليهاالسلام توانست اين تشر را به او بزند و توانست چنان مغلوبش كنه، حقيرش كند عبيدالله گفت ديديد خداي منان چطور انتقام ما را از برادرت و از خاندان شما گرفته؟
گفت: كرامت ما به شهادت است، اما عمل شما به جهنم است، بايد به جهنم پاسخگو باشيد، با هيجاني كه بنا بود به وجود بيايد زينب كبري، سربلند، پيروزمند به وجود آمده بود و چنان هم مديريت كرد كه ابن مقرء نوشت ابدا در كوفه زينب كبري عليهاالسلام نگذاشت سيد الساجدين سيبل باشد، خودش را سيبل كار قرار ميداد، وقتي نان و خرما به صدقه خواستند به بچههاي گرسنه بدهند، فاطمه خانم يا فاطمه صغرا خطاب به مردم گفت: يا اهل الكوفه لا تُصدق علينا فانَّ عمتي زينب قالت ان الصّدقه علينا حرام
با وجود زين العابدين عليهالسلام نبايد نقل از زينب كبري عليهاالسلام شود اما زينب عليهاالسلام شده سيبل، شده سپر، شده پوشش، شده براي حضرت زین العابدين عليهالسلام سنگر دفاع كه وقتي آن مست لايعقل دستور داد آقا سيد الساجدين عليهالسلام را سر ببرند، زينب عليهاالسلام با اينكه بي اعتنا درگوشه دارالعماره نشسته بود آمد جلو و جمع زنان زين العابدين عليهالسلام را به آغوش گرفت، فرمود: والله تا زندهام نميگذارم دست كسي به برادرزاده ام برسد، گفتند: عبيدالله يك نگاه خيرهاي كرد و گفت، عجب، عجب، حرمي و عجب احترامي.
آمدند رفتند براي شام، شام هم كه وارد شده بودند با صلوات و سلام وارد نشده بودند، با خفّت و خواري خواستند وارد كنند. گفتند زينب عليهاالسلام از روز عاشورا تا كوفه، از كوفه تا دروازه شام، با قاتل برادرش صحبت نكرد، قاتل برادرش كي؟ شمر بنذي الجوشن، با شمر صحبت نكرد، كنار دروازه مجبور شد گفت شمر پيشنهاد ما اين است دو تا كار انجام بديد براي ما، گفت چه كاري؟ گفت
1- از يك دروازه اي ما را وارد كنيد كه شلوغ نباشد ،تماشاچيان نيايند آل الله را تماشا كنند، با اين وضع پوشش ما .
2- سرهاي بريده شهدا را از محملهاي ما جدا كنيد، فاصله بدهيد، با يك فاصلهي طولاني جلوترحركت بدهيد تا چشمها به اين سرها باشد، نه به ما، تا شمر فهميد كه دل زينب عليهاالسلام چي ميخواهد ما در رواياتمان داريم خدا هيچ مسلمان را نيازمند آدم نامرد نكند، تا فهميد دل زينب چي ميخواهد
از دروازهي ساعات كه شلوغترين دروازه بود واردكردند،
سرهاي شهدا را مقابل محمل زنان گرفتند،
سر بريدهي اباعبدالله عليهالسلام مقابل محمل زينب بود
سر عباس عليهالسلام مقابل محمل ام كلثوم بود
سر هر عزيزي مقابل محمل عزيزش،
به نحوي خواستند نمك بر زخم دلشان بپاشند،كه سهل ساعدي ميگويد من نبودم تازه از بيرون رسيده بودم ديدم شهر چراغاني است، مردم همه به جشن و سرور مشغول هستند، پرسيدم چه خبر است؟ گفتند يك تعداد زنان اسير را دارند وارد شهر ميكنند و ما به پايكوبي بر آمديم حتي پيران، سالمندان و سالخوردگان وقتي آمدند براي براي استقبال، نه براي دلجويي براي زخم زبان، قافله را آوردند دركنار مسجد بي تكليف ايستادند، متحيّر و سرگردان،
وَ جَاءَ شَيْخٌ فَدَنَا مِنْ نِسَاءِ الْحُسَيْنِ پير مردي رفت نزديك اين بانوان و زنان
وَ عِيَالِهِ- وَ هُمْ في ذلك الموضع اين اسرا سرگردان و متحيركنار مسجد ايستادند
فَقَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي قَتَلَكُمْ وَ أَهْلَكَكُمْ- وَ أَرَاحَ الْبِلَادَ مِنْ رِجَالِكُمْ وَ أَمْكَنَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْكُمْ-
حمد براي خدايي كه شما را كشت، اهل شما را كشت، و توانست يزيد را پيروزكند و يزيد به شما دسترسي پيدا كند فَقَالَ لَهُ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ امام سجاد عليه السلام فرمود:
يَا شَيْخُ هَلْ قَرَأْتَ الْقُرْآنَ- قَالَ نَعَمْ قرآن خواندي؟ گفت بله
قَالَ فَهَلْ عَرَفْتَ هَذِهِ الْآيَةَ-( قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى)- قَالَ الشَّيْخُ نعم، بله اين آيه را بلدم
قَدْ قَرَأْتُ ذَلِكَ من خواندم
فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ- آقا امام سجاد عليه السلام فرمود: فَنَحْنُ الْقُرْبَى يَا شَيْخُ . «فَهَل قَرَأتَ فی سورَةِ بَنی إسرائیلَ: «وَ آتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّهُ تو در سوره بني اسرائيل اين آيه را خواندي
فقالَ الشیخُ: «قد قَرَأتُ؟ ». آري فَقالَ عَلِیٌّ ابن الحسين عليه السلام (: «فنَحنُ القُربی یا شَیخُ! قال هَل قَرَأتَ هذِهِ الآیَةَ: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غنِمْتُمْ منْ شَیْ ءٍ فَأَنَّ لِلهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی؟ قالَ : نعم
فقالَ له عَلِیٌّ عليه السلام : «فَنَحنُ ذُو القُربی یا شَیخُ! قال: ولکِن هل قرَأتَ هذِهِ الآیَةَ: «إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجسَ أَهلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً؟» قالَ الشَّیخُ: «قَد قَرَأتُ ذلِکَ». فقالَ عَلِیٌّ عليه السلام : «فَنَحنُ أهلُ البیتِ الَّذینَ خُصِّصنا بِآیَةِ الطَّهارَةِ». يا شيخ، پيرمرد پرسيد بالله أنّكم هم؟ تو را به خدا قسم شما همانها هستيد؟ كه اين آيات براي شماست؟ فقال عليه السلام بالله، به خداقسم ما همينها هستيم كه ما را خارجي ميخوانيد به ما سنگ ميزنيد، بي حرمتي ميكنيد، آب دهان پرتاب ميكنيد، زخم زبان ميزنيد،
فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عليهالسلام باللَّهِ إِنَّا لَنَحْنُ هُمْ مِنْ غَيْرِ شَكٍّ وَ حَقِ جَدِّنَا رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه و آله و سلم به خدا قسم، به حق آقارسول الله جد ما همينها هستيم كه قرآن درحقّ ما گفته، پيرمرد منقلب شد، پشيمان شد، دست به توبه برداشت، شروع كرد توبه كردن در پيشگاه ذات اقدس ربوبي با اين شكل وارد شدند در همين شهر هم يك خطبهاي خواند زينب كبري عليهاالسلام درمجلس شخص يزيد، رسوا كرد يزيد را گفت خجالت نميكشي زنان شما درحرمسرا، فرزندان پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم درخيابان و كوچهها كه مجلس منقلب شد اهل مجلس به ناله بر آمدند، شام، آيا زينب توانست رسالت خودش را نسبت به دو شهر، شام، شام آلوده و كثيف، شام با فكر يزيدي و معاويهاي، كوفه، كوفهاي كه دلش درست است به امام حسين عليهالسلام بود ولي شمشيرش عليه امام حسين عليهالسلام بود آيا زينب كبري عليهاالسلام توانست رسالتش را انجام بدهد تاريخ ميگويد به بهترين وجهي زينب عليهاالسلام از پس رسالت خودش بر آمد به گونه اي كه بعد از زهراي مرضيه عليهاالسلام خديجه ي كبري عليهاالسلام هيچ بانويي دربين امامان ما به اندازه زينب عليهاالسلام منزلت ندارد حتي بالاتر بگويم، بگذريم از زهرا عليهاالسلام، شما اگر امام رضا عليهالسلام را بخواهيد قسم بدهي به حق عمه اش زينب، امام جواد عليهالسلام را قسم بدهيد، به حق عمه اش زينب، امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف را قسم بدهيد به حق عمهاش زينب عليهاالسلام نمي توانند از اين عبوركنند و بگذرند،
يا بقية الله به حق عمه جانت زينب به اين كشور به اين نظام به اين ملت به اين مردم دلداده به شما عنايت ويژهاي مرحمت بفرما
إِنَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ وَ أَبْلَغَ الْمَوْعِظَةِ- كِتَابُ اللَّهِ
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ *فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ * إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ (3)
بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله و الصلواة و السلام علي رسول الله حَبِيبِ إِلَهِ الْعَالَمِينَ أَبِي الْقَاسِمِ المصطفي مُحَمَّدِ. اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم،
اللهم صلي علي اميرالمؤمنين عليه السلام و صل علي فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ سَيِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ و صل علي سبطي الرحمة و امامَيِ الهُدي الحسن و الحسين و صل علي ائمه المسلمين علي بن الحسين و محمد بن علي و جعفربن محمد و موسي ابن جعفر و علي ابن موسي و محمد ابن علي و علي ابن محمد و الحسن بن علي وحجة ابن الحسن المهدي صلواة الله و سلامه عليهم اجمعين
اللهم انا رضينا بهم ائمه فرضنا لهم انك علي كل شيء قدير
با توصيه مجدد به تقوا مناسبتها را ياد آوري ميكنيم
امروز جمعه 5 شهريور18 محرم روز بزرگداشت و تولد محمّد ابن زكرياي رازي درسال 244 شمسي و روزداروز سازي و روز كُشتي
شنبه سالروز حركت اسيران كربلا ازكوفه به طرف شام در سال 61 قمري
و يكشنبه سالروز رحلت آيت الله العظمي مرجع تقليد شيعيان سيد شهاب الدين مرعشي نجفي كه كتابخانهي بسيار گران سنگ يكي از يادگارها و از خدمات بزرگ اين مرد سترگ كه در سال 69 از دنيا رفت
و دوشنبه سالروز رحلت علامه حلي يكي از علماي بزرگ و كم نظير عالم تشيّع درسال 726 قمري و انفجاردفتر نخست وزيري توسط منافقين كوردل و شهادت مظلومانهي شهيدان رجايي و باهنر در سال60 و روز مبارزه با تروريزم چون علاوه بر شهادت اين شهيد، شهداء فراواني هم ما در آن ايام از طريق منافقين كوردل داشتيم، مثل شهيد لاجورديها
و سه شنبه سالروز رحلت شيخ طوسي عالم شهير شيعه و مؤسس حوزه علميهي گرانسنگ نجف اشرف در سال 460 قمري و سالروز ناپديد شدن امام موسي صدر رهبر شيعيان لبنان درسال 57 كه ما لعنت و نفرين الهي را نصيب همهي آن عناصر و عواملي ميكنيم كه در اين راستا دست پليدي از آستينشان بيرون آمد و مرتكب اين جنايت شدند
و چهارشنبه سالروز تأسيس قانون عمليات بانكي بدون ربا و آغاز هفته بانكداري اسلامي و اميدواريم در حوزهي عمل ما شاهد انجامش باشيم. البته اين كار صورت گرفت ولي عملاً چقدر موفق است فكر كنم نيازي به يك بازبيني مجددي داشته باشد و سالروز تخريب حرمين شريفين عسکريين عليهمالسلام در سال 1384 شمسي به وسيلهي عناصر نابكار و پليد داعش و آغاز جنگ جهاني دوم در سال 1318 شمسي و
پنجشنبه روزصنعت چاپ
در هفته دولت قرار داريم و دو مناسبت هم در سال جاري در جريان است
1- آغاز به كار دولت جديد كه تبريك ميگوييم و آرزوي موفقيت داريم مخصوصاً عزيز برادرمان جناب دكتر ساداتي نژاد كه نماينده شريف اين ديار در مجلس شوراي اسلامي است براي وزارت جهاد كشاورزي با رأي بالا در نظر گرفتند از رئيس جمهور عزيز تشكر ميكنيم و از مجلسيها هم در دادن اين رأي سپاسگزاريم
و هفتهي دولت به مناسبت شهادت اين دو شهيد والا مقام رجايي و باهنر و چون ازدوم شهريورماه هفته دولت آغاز ميشود تا سالروز شهادت اين دو بزرگوار به پايان ميرسد تقريبا مناسبت شايان توجهي به وجود ميآيد كه تا ما بتوانيم تاريخ پر افتخار انقلاب اسلاميمان را نسبت به اين دوران چهاردهه به نوعي بازگو كنيم.
در 8 شهريور دو دولت مرد جمهوري اسلامي كه در مكتب امام امت شيوهي زندگي زاهدانه را در اوج قدرت سياسي آموخته بودند و مسئوليت اين نظام را در رأس هرم براي رياست جمهوري و رئيس دولت عهدهدار بودند به نوعي درخشيدند كه زندگي اين دو بزرگوار براي جامعهي ما به عنوان الگو قلمداد شد،
چطور شهيد مطهري الگوي صحنهي آموزش قلمداد ميشود،
چطور شهيد بهشتي الگوي صحنهي قضا قلمداد ميشود،
چطور شهيد مدرس الگوي نمايندگي قلمداد ميشود،
چطور شهيد بزرگوار چمران الگوي اساتيد بسيجي قلمداد ميشود،
اين دو بزرگوار هم به عنوان الگوي دولت قلمداد شدند و ما گرامي ميداريم خاطرات اين بزرگواران را،
امام امت(ره) در صحيفهي خودجلد 3 ص 196 فرمود:
شما ببينيد كه چه حكومتي در دست شما آمده و از چه راهي آمده است و چه كسي به شما اين حكومت را محول كرده، اين آزادي را چه کسی به ما داد و اين استقلالي كه الان ما داريم وكسي نميتواند دخالت كند در كشور ما، اين را چه کسی به ما داد؟ جز اين بود كه اين پابرهنهها و اين زاغه نشينها و اين دانشگاهيها كه محروم و اين مردم كوچه و بازار با هم جمع شدند و براي خدا قيام كردند و نهضت كردند و ما را به اين آزادي رساندند و آن سدهاي بزرگي كه در تصور كسي نميآمد كه شكسته شود شكستند و ما را به آنجا رساندند كه وزير بشويم و رئيس جمهور شويم و وكيل شويم و همهي اينها را داشته باشيم و همه از اين ملت است
ما هرچه داريم از اين ملت است البته ملت اسلامي كه با فرياد الله اكبر اين كار را انجام دادند ما بايد ببينيم كه ملتي كه ما را به اين مقامها رساندهاند از ما چه ميخواهند و ما بايد براي آنها چه كنيم، ميخواستند كه همه در راه اسلام كه خواست ملت بود و همه كوششان براي اسلام بود و اسلام آنها را موفق كرد مسئولين در همين طريق اسلامي راه بروند، اين بيان امام امت است كه قطعا بايد سرلوحهي كار دولتمردان عزيز ما باشد كه امروز مسئوليت خودشان را آغاز كردند ما اگر بنا باشد به شكل درستي تجليلي از شهيد رجايي و شهيد باهنر به عمل بياريم قطعا بايد ببينم چه انگيزهاي دروجود اين بزرگواران بود كه اين عزيزان را به اين مقام والاي خدمت و شهادت رساند كه كساني كه جاي اين بزرگواران قرارميگيرند تعصي كنند از اين بزرگواران،
ما براي فهم درست از كلام گهربار اميرالمومنين عليهالسلام بايد چنين استفاده كنيم كه فلسفهي حكومتي اسلامي قدرت جويي و قدرت يابي و ثروت اندوزي نيست بلكه عمران و آبادي و اصلاحات اجتماعي و خدمات ديني است آقا در اين زمينه راجع به اهداف حكومت اسلامي چنين فرموده: اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ يَكُنِ الَّذِي كَانَ مِنَّا مُنَافَسَةً فِي سُلْطَانٍ وَ لَا الْتِمَاسَ شَيْءٍ مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ
خدايا تو ميداني كه ما جنگ قدرت نداريم ما به دست آوردن ثروت هدف ما نيست، ما تشنهي خدمتيم ميخواهيم خدمت انجام دهيم
وَ لَكِنْ لِنَرِدَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِينِكَ ما ميخواهيم نشانههاي حق ودين تو را به جايگاه خودش بازگردانيم
وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِي بِلَادِكَ ما مي خواهيم در سرزمينهاي متلعق به تو بستر اصلاح را فراهم كنيم
فَيَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِكَ تا بندگان ستم ديدهات در امن و امان زندگي كنند
وَ تُقَامَ الْمُعَطَّلَةُ مِنْ حُدُودِكَ قوانين و مقررات فراموش شدهي جامعه بار ديگر به اجرا درآيند
اگردولتمردان
اهتمامشان بر عمران و آبادي است
اهتمامشان توجه به معيشت مردمي است
اهتمامشان براي بازگشايي گرههاي كور اقتصادي است
اهتمامشان براي رفاه امور مردم است، آن وقت ميشود اين دولت اسلامي، بايد با نام اسلام مشكل بطرف نميشود بلكه با محتواي اسلام مشكل برطرف ميشود نگاه اميرالمؤمنين عليهالسلام براي حكومت اين است كه بايد مردم ملاك قصه باشند پس وظيفه دولتمردان دو چيز است:
1-سنگر باني ديني 2-توسعهي عمراني،
همين دو چيزي كه ما در پروتكلهاي صبح هاي هر روز يا به تعبير ديگر مسئله ميثاق صبحهاي هر روز با آقا امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف درقالب دعاي عهد اين درخواست را داريم
وَ اعْمُرِ اللَّهُمَّ بِهِ بِلَادَكَ وَ أَحْيِ بِهِ عِبَادَكَ
بندگانت احيا بشوند سرزمين تو عمران پيدا كند
آيا روزگار ما به جايي بكشد كه دامدارهاي عزيزمان كه دامداريهايشان به شكل وراثتي است باباش داشت، باباي باباش داشت،باباي باباي باباي باباش داشت امروز بگويد من حاضرم به ثمن بخس به فروش برسانم چرا؟ چون مواد غذايي و خوراك دام در اختيار نيست
آيا اين خدمت به مردم است كه يك وامي گرفته شود به خاطرآسيب اقتصادي و مسائل كرونايي و مشکلات اجتماعي و وقتش قابل پرداخت نيست، سودش يك سمت، جريمه اش يك سمت،
قامت رشيدي والله اومد پيش من گريه ميكرد كه فكر كنم اگر بچه اش در اختضار بود اين جورگريه نميكرد. وام كه درست كردند دوبار وام گرفتم، يكبار سال 78 ؛220 ميليون يكبار سال 80، 120 ميليون روي هم شده 360 الان گفتند 5 ميليار و خوردهاي بدهكاري، زنگ زدم به سيستم بانكي چجوري چرتكه ميزنيد به اين جاها ميرسيد؟ گفتند آقا وقتي جريمه تأخير بخواهد بيايد خيلي چرتكهاش سنگين مي شود اگربخواهد بپردازد ما هم ميتوانيم جريمه را تخفيف بدهيم ولي كره جاي خودش است
من عقيده ام اين است بخشي از بدبختي جامعهي ما خدا ميداند درسيستم بدهكاري به بانكهاست، رفيقي دارم درتهران پتروشيمي دارد ميگويم چطوري ميگويد خدا را شكر، خدا را شكر، بدهكار بانك نيستم، شب ميتوانم راحت استراحت كنم،
اگر دولت موجود اين امور را مد نظر قرار ندهد در صدد حل اين معضلات نباشد ترديدي نيست كه موفق نخواهد بود زماني ميتواند دولت عزيز ما موفق باشد كه همانطور كه قول هم دادند نويدشان به مردم بود بتوانند اين امور را سامان بدهند
1-عناصري كه به كار ميگيرند از دانش و تخصص برخوردار باشند نه در رابطه بازي
2- از تعبد و دينداري برخوردار باشند
3- از سلامت و پاكي برخوردار باشند
4- كارآمد باشند
5- شجاعت در تصميمگيري داشته باشند
6- پيرو خط اعتدال باشند
7- مانند مردم زندگي كنند براي مردم باشند و از مردم باشند
8 عدالت محور باشند، تحولگرا باشند، عاشق مردم باشند، دلداده به مردم باشند
9- همگرايي در اعضاي كابينه وجود داشته باشد نه اينكه شير علي خان نبخشد، شاه ببخشد شير علي خان نبخشد
10- نگاه ملي داشته باشند نگاه عمومي داشته باشند نگاهشان به كل مردم اين سرزمين مقدس باشد نه هر وزيري اولويتش به حوزهي وزارتش، نه به محل ولادتش باشد
اگر اين كارها را بتوانند رعايت كنند قطعا ميشود يك دولت اسلامي موفق به گونه اي كه براي امام امت اعلي الله مقامه الشريف كه اواخر عمر شريفش بيمار بود و بيمارستان بود شخصيتهاي طراز اول مملكت براي عيادت ميفرمود اتاق مجاور يك آخوند سني هم بستري است بريد از او هم عيادت كنيد، برويد از او هم عيادت كنيد،
نگاه نگاه پدرانه نگاه عموم، نه بعضيها درچشممان جا داشته باشند و بعضي از چشممان افتاده باشند كه بشود تبعيض، مردم جامعهي ما از ناداريها كمتر مينالند و از تبعيضها مينالند
بايد دولتمردان ما توجه به عدالت اجتماعي داشته باشند.
اميدواريم انشاءالله اين دولت كه برخاسته از دل مردم است دولت انقلابي است، اميد رهبري است بتواند كاري كه شروع كرده به سامان برساند و البته ما توقع معجزه هم نداريم بايد مهلت داد بايد زمان داد، اينكه بعضي از عزيزان امروز قلم به دست ميگيرند و به نقد در ميآيند نقد منصفانه نيست، بايد فرصتي در اختيار باشد تا انشاءالله ببينيم ميتواند دولت ما قدمي مثبت بردارد يا نه، البته اگر نگاهش به درون و قدرت درون باشد و بتواند ظرفيتهاي درون را بسته بندي كند، شمارش كند رصد كند و تكيه كند برظرفيت درون آري اگر خداي ناكرده باز هم نگاه فقط و فقط به بيرون باشد بعيد به نظر ميرسد كه بتوانند موفق باشند
إِنَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ وَ أَبْلَغَ الْمَوْعِظَةِ- كِتَابُ اللَّهِ
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
(وَ الْعَصْرِ *إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي خُسْرٍ *إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ)
اَللَّهُمَّ انْصُرْ اْلإِسْلَامَ وَالْمُسْلِمِيْنَ و انصر من نصر الدين
وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَ المؤمنين
اللهم ايد حماة الدين لا سيما زعيمنا و قائدنا الامام خامنهاي