سلام عليكم و رحمة الله
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ جَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ ثُمَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُونَ لَا نُشْرِكُ بِاللَّهِ شَيْئاً وَ لَا نَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ وَلِيّاً اللهم صل علي رسولك و بشيرك و نذيرك و خاتم سفرائك و افضل انبيائك ابي القاسم المصطفي محمد (ص) و علي آله الطيبين الطاهرين المعصومين المكرمين و اللعن الدائم على أعدائهم أجمعين، من الان الى يوم الدين عباد الله اوصيكم و نفسي بتقوي الله،
خودم و شما را توصيه ميكنم به رعايت تقوا، امروز در سال دهم بعثت ضايهي سنگيني بر نبي مكرم اسلام (ص) وارد شد و آن از دست دادن ركن ركين زندگي، يار تمام عيار دوران عمر با بركتش، همسر با وفا، حضرت خديجه كبري (س)، متأسفانه اين حادثه بعد از گذشت سه روز از رحلت ابوطالب بود، دو تكيه گاه سنگين پيامبر(ص)، دو عمود استوار رسول الله (ص) در هم شكست، وَ وَرَدَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ أَمْرَانِ شديدان عَظِيمَانِ وَ جَزِعَ جَزَعاً شَدِيداً، بحار شريف اين نكته را ياد آوري كرد كه بر پيامبر دو امر شديد وارد شد، رحلت حضرت ابوطالب (ع) و وفات خديجهي كبري (س)، البته نبي مكرم اسلام (ص) همسران ديگري بعد از 25 سال دوران زندگي مشتركش با خديجه كبري پيدا كرد و همه در وصف ام المؤمنين بودن شراكت داشتند اما همسران ديگر كجا و خديجه كبري (ع) كجا، خديجه كبري (ع) زماني پيامبر (ص) را به عنوان همسري پذيرفت كه به حق بهشت را نديده خريداري كرد، چرا كه آن زمان ابداً آواي بعثت پيامبر (ص) به شكل عموم سرداده نشده بود، چشم نافذ اين بانو، بصيرت بي نظير اين بانو، شايد اين جايگاه را تماشا ميكرد اما به ظاهر او يك محمّد يتيم بود كه خديجه او را به همسري انتخاب كرد، زنان ديگر بعد از آوازه و شهرت فرا گير پيامبر (ص) افتخار همسري او را به دست آوردند.
تفاوت دومي كه بين خديجه كبري و ديگر همسران رسول الله (ص) وجود داشت، اين بود كه او به تنهايي و منحصرا 25 سال لقب ام المؤمنين را به خود اختصاص داد، ديگران در كنار دست خود واژهي امالمؤمنين را به شكل مشترك داشتند، گفته ميشد اگر ارتحال خديجه (ع) رخ نمي داد و اين عروج معنوي صورت نميگرفت، ابدا پيامبر (ص) به همسر ديگري رو نميآورد، چنان كفو پيامبر (ص) بود، تاري تلو وجود نازنينش، كه اگر همسر ديگري در كنارش قرار ميداد به نوعي اهانت به جايگاه خديجه (ع) قلمداد ميشد.
امتيازسومش، اين بانو پشتوانهي پيامبر (ص) بود، تكيه گاه پيامبر (ص) بود، عمود پيامبر (ص) بود هم از لحاظ مادي هم از لحاظ روحي هم از لحاظ معنوي، به گونهاي كه پيامبر (ص) ميفرمود: سختيهاي من به بركت وجود خديجه آسان جلوه ميكند، اما زنان ديگر، پيامبر (ص) تكيهگاهشان بود، عمودشان بود، بايد تفاوت قايل بشويم بعضي از نادانان بين همسران پيامبر (ص) به محاسبه و مقايسه بر ميآيند، ديگر همسران را تالي تلو و گاهي هم به حماقت برتر از خديجه قلمداد ميكنند و اين نادانانه است.
امتياز ديگر اين بانو اين بود كه او به تنهايي و فقط تنها، توانست لياقت انتقال نسل پيامبر (ص) را داشته باشد و ديگران هرگز چنين جايگاه و چنين عظمت و چنين شخصيت را نداشتند، و قابليت ظرف پرورش نطفهي پيامبر (ص) را پيدا نكردند، اگر ماريه ي قبطيه حضرت ابراهيم (ع) را هم به دامن آورد، ابراهيم حلقهي انتقال پيامبر (ص) به جامعه نيست، آنكه حلقهي انتقال روح پيامبر (ص) جان پيامبر (ص)، عظمت پيامبر (ص) شخصيت پيامبر (ص) دين پيامبر (ص) و وجود هستي پيامبر (ص) به جامعهي اسلامي و بشري است وجود نازنين زهرا (س) است كه او هم از دامن خديجه كبري است.
امتياز ديگر اين بانو كه امتياز پنجم است، اين كه او شهرتش را، آوازه اش را نام و نشانش را حيط و صیت نامش را كه در آن زمان در جزيرة العرب فراگير بود به پاي پيامبر(ص) گذاشت، او از پيامبر(ص) شهرت به دست نياورد، شهرتش را فداي پيامبر(ص) كرد، اما ديگران از قبل پيامبر (ص)، شهرت به دست آوردند، عظمت به دست آوردند، موقعيت به دست آوردند، ولي او موقعت خودش را فداي پيامبر(ص) كرد، اينجاست كه رسول الله (ص) در شأن اين بانو چنين فرمود:
قَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ فَلَمَّا ذَكَرْنَا خَدِيجَةَ بَكَى رَسُولُ اللَّهِ بكاء شديدا ،ثُمَ قَالَ خَدِيجَةُ وَ أَيْنَ مِثْلُ خَدِيجَةَ ، خديجه كجا ديگران كجا، صَدَّقَتْنِي حِينَ كَذَّبَنِي النَّاسُ، خديجه زني بود وقتي همه از من رو ميگرداندند او به من رو آورد، وقتي همه مرا تكذيب ميكردند، او مرا تصديق ميكرد وَ وَازَرَتْنِي عَلَى دِينِ اللَّهِ به خاطر تقويت دين خدا، حمايت از دين خدا پشتيباني از آيين الهي از من حمايت كرد، وَازَرَتْنِي از واژهي وزير است كه ما در يك دولت، افرادي كه بر مسند مناصب اجرايي سنگين هستند ميگوييم وزير، يعني تكيه گاه دولت، خديجه پشتوانه پيامبر بود، تكيه گاه پيامبر بود وَ وَازَرَتْنِي عَلَى دِينِ اللَّهِ به احساس زن و مردي نه، به عاطفهي شوهري نه، از سر مهر و محبت شوهر داري نه، از باب حمايت دين الهي، وَ وَازَرَتْنِي عَلَى دِينِ اللَّهِ كلام كسي است كه وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى* إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى وَ أَعَانَتْنِي عَلَيْهِ بِمَالِهَا، كل سرمايهاش را براي كمك دينم در اختيار من گذاشت، اگر اسلام رونق پيدا كرد، و اگرخلق عظيم پيامبر پايگاه جلب و جذب مردم شد، بخشش به بركت اعانه خديجه كبري (س) بود إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَنِي أَنْ أُبَشِّرَ خَدِيجَةَ بِبَيْتٍ فِي الْجَنَّةِ خدا مرا مأمور كرد كه به خديجه بشارت بدهم به چي؟ به خانهي بهشتيش، مِنْ قَصَبِ الزُّمُرُّدِ لَا صَخَبَ فِيهِ وَ لَا نَصَبَ به من مأموريت داد كه به او هديه بدهم و خانه بهشتي بي نظير با مصالح زمردي آن هم خانهاي كه در آن گرما و سختي و صعوبت و مانع و ممانعت نباشد، سالروز عروج ملكوتي اين بانو است، بانويي كه به پيامبر(ص) عرض كند يا رسول الله يك درخواست دارم، فرمود بگو، گفت رویم نميشود، گفت در تمام دوران زندگي از من هيچ وقت هيچي نخواستي، بگذار اين لحظه از من بخواهي عقدهي دلم باز شود، گفت اجازه بده من با دخترم زهرا خلوت كنم و با او در ميان بگذارم، گفت باشد، پيامبر (ص) زهرا وارد حجره كرد و خودش از حجره بيرون رفت لحظات بعد زهرا(ع) آمد خدمت پيامبر(ص) عرض كرد ميدانيد درخواست مادرم چيست؟ فرمود: چيه، گفت من رویم نميشود آن پيراهني را كه پيامبردرونش نماز ميخواند آن را به حساب كفن من بياريد، كه من درشب اول قبر و در صحنه قيامت و در عالم واپسين راحت باشم، پيامبر(ص) زد به گريه، او همه دارايياش را براي كمك دين من در اختيار من گذاشت و يك بار به زبان نياورد پيراهن مصرف شده و مستعمل من را خواست از من مطالبه كند رویش نشد، خَدِيجَةُ وَ أَيْنَ مِثْلُ خَدِيجَة، روحش شاد و راهش براي بانوان دلداده ي به او پرتداوم باد
إِنَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ وَ أَبْلَغَ الْمَوْعِظَةِ- كِتَابُ اللَّهِ
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ *فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ *إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ
بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله و الصلواة و السلام علي رسول الله حَبِيبِ إِلَهِ الْعَالَمِينَ أَبِي الْقَاسِمِ المصطفي مُحَمَّدِ. اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم،
اللهم صلي علي اميرالمؤمنين (ع) و صل علي فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ سَيِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ وصل علي سبتي الرحمه و امام الهدي الحسن و الحسين وصل علي ائمه المسلمين علي بن الحسين و محمد بن علي و جعفربن محمد و موسي ابن جعفر و علي ابن موسي و محمد ابن علي و علي ابن محمد والحسن بن علي الحجة ابن الحسن المهدي صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين اللهم انا راضين بهم ائمه فرضنا لهم انك علي كل شيء قدير
و توصيهي مجدد به تقوا، مناسبتها را براي شنوندگان گرامي ياد آوري كنيم، ديروز دوم ارديبهشت سالروز تأسيس سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به فرمان آقا امام امت اين روز را به همهي سبزپوشان غيور نظام الهي تبريك ميگوييم تعبير زيباي امام اين بود كه اگر سپاه نبود، كشور نبود،
هفتهي گذشته شاهد عروج و شهادت سردار رشيد اسلام، شهيد حجازي بوديم كه نقش كليدي و محوري اين عزيز در طي 40 سال نظام الهي نقش كم نظيري بود و براي او از پيشگاه ذات اقدس ربوبي، علوّ درجه را درخواست داريم و حشر و نشرش با دوستان و همسنگران به مثل شهيد والا مقام سپهبد حاج قاسم سليماني را در خواست داريم،
جمعه سالروز وفات همسر با وفاي پيامبر خديجه كبري بنا به روايتي و روز جهاني كتاب و حق تأليف كه در سال 1370 چنين روزي با چنين نامي آذين يافت .
يكشنبه آغاز هفتهي كار و كارگر آن هم در دين مبين اسلام كارگر آنقدر با عظمت باشد كه پيامبر بر دست كارگر بوسه بزند و انجام عقد اخوت بين نبي مكرم اسلام، و اميرالمؤمنين علي و شكست حملهي نظامي امريكا به ايران در طبس به علت طوفان شن، مدافع غيبي از نظام اسلامي در برابر استكبار در سال 1359،
چهارشنبه آغاز هفتهي كمك به محرومان و مستضعفان و سالروز ولادت با سعادت آقا امام مجتبي عليهالصلواة و السلام، در سال سوم قمری تا روز 21 رمضان سالروز شهادت مولاي متقيان اميرمؤمنان
و ضمناً چهارشنبه ولادت سبط اكبر كه در سال 3 قمري اتفاق افتاد،
چهارشنبه شهادت سروان خلبان علي اكبر شيرودي ابر مردي كه وقتي بني صدر دستور عقب نشيني داد او گفت بني صدر مراد و مقصود من نيست، مراد من امام من است، تا زماني كه او دستور عقب نشيني ندهد هرگز ما سنگرها را در اختيار بيگانه نميگذاريم در آن واحد با شش سلاح كه در اختيار داشت ميرزميد تا دشمن خيال نكند منطقه خالي است، ابرمردي به مثل شيرودي كه وقتي رهبري معظم انقلاب به تالار محل اسكانش خواست وارد شود خم شد چهار چوب زيرين را بوسيد و داخل تالار از مادر علي اكبر سجاده خواست فرمود جايي كه علي اكبرها زندگي ميكردند براي ما حكم معبد ومسجد را دارد
و پنجشنبه روز شوراها و آغاز به كار شوراهاي اسلامي است شهر و روستا كه از سال 78 شكل گرفت و دورههايي را پشت سرگذاشت، ما در بسياري از اوقات، وقتي از زاويهي ديد خودمان، به اوضاع انقلاب اسلامي و كشورمان نگاه ميكنيم احساس ميكنيم كه به بن بست رسيدهايم و كار انقلاب تمام شد و ديگر كاري نميشود انجام داد و مردم ما دلزده شدند و خسته شدند و بريده اند و دگربه عرصه ي انتخابات حضور پيدا نميكنند، اين از نگاه خودمان اما اگر از زاويهي ديد الهي نگاه كنيم ميبينيم مسائل و قضايا نحوهي ديگري است، به گونهاي كه به شكل يك امداد غيبي يك تحول بنيادين در موارد خاص به وجود ميآيد در سورهي مباركه ي يوسف ايه ي 21 ميخوانيم:
... وَ اللَّهُ غالِبٌ عَلى أَمْرِهِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ
اين آيه در شرايطي بر پيامبر اسلام (ص) نازل شد كه حضرت در مكه تحت فشار شديد قريشيان و صنادید قريش بود خداي منان براي دلداري به پيامبر اسلام داستان يوسف نبي(ع) را مثال زد كه اگر قوم تو عموي تو، عليه تو توطئه ميكنند برادران يوسف عليه يوسف توطئه ميكردند اين آيه در راستاي دلداري به پيامبر نازل شد، در اين آيه سه نكته نهفته است،
نكتهي اول : سنتهاي الهي اين است كه هميشه غالب بر جريانات عادي و عرفي است،
نكتهي دوم اين سنتهاي غالب از راهها و مسيرهاي خارج از محاسبات متعارف بشري است، چيزي را كه چشم ما نميبيند و فهم ما نميرسد، عملي ميشود،
نكتهي سوم هميشه الطاف الهي در متن ابتلائات در دل مشكلات در قلب سختيها نصيب جامعه ميشود به گونهاي كه لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ نمونهاش، گلستان شدن و برده سلام شدن آتش نمرودي بر حضرت ابراهيم عليه الصلواة و السلام آيا خدا ميتوانست قبل از پرتاب ابراهيم به درون آتش آتش را خاموش كند؟ آري، آيا خدا ميتوانست كاري كند كه ابراهيم در هنگام پرتاب به درون آتش به قلب آتش نيفتد و برون آتش پرتاب شود؟ آري، آيا خدا ميتواست زمينهي فرار را براي ابراهيم فراهم كند كه او جايي مخفي شود و جانش به خطر نيفتد و دست نمروديها به او نرسد؟ آري، اما عنايت خدا زماني شامل حال ابراهيم شد كه دستهايش بسته در درون منجنيق قرار گرفته با پرتاب منجنيق در قلب آتش قرار گرفته تا آنجا امر صادرشود يَا نَارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهيم دو اتفاق افتاد عجيب،
1- اتفاق اول يكي از سحره به نمرود گفت من به آتش گفتم ابراهيم را نسوزان، گفت جدي؟ گفت بله، گفت راستي، گفت بله، گفت واقعاً گفت بله، گفت اين سحره را در منجنيق بندازيد پرتاب كنيد در آتش به آتش بگيد اين را نسوزاند، سحره را پرتاب كردند به درون آتش، جزغاله شد آب شد چيزي ازش نماند،
اتفاق دوم، ابراهيم را با دستبند به درون آتش انداختند دستبند در آتش سوخت ذوب شد از بين رفت، ولي دست نسوخت، عنايت خداست، آيا ما در ماه رمضان كه ماه بهار قرآن است اين قصه و امثال اين قصه را ميخوانيم و به شكل فقط افسانه سرايي و سرگرمي؟ يا ميخوانيم براي آموزشگيري و پند آموزي
2- نمونهي دوم وجود نازنين حضرت موسي (ع) است، موسي قومش را به هجرت وا داشت از مصر شبانه گريختند يك مرتبه چشم وا كردند ديدند مقابلشان درياي مواج هولناك است، پشت سر سپاه فرعون، جلو درياي مواج، بين اين دو خطر قوم موسي گرفتار شدند، موسي يك شلاق به دريا زد دريا تمكين نكرد، شلاق دوم را به رود نيل زد، رود نيل تسليم نشد، شلاق سوم زد كه راه باز شود دريا تسليم موسي نشد، موسي به قومش گفت بزنيد به آب، بريد در آب، گروهي گفتند موسي مگر ما ديوانهايم، كه برویم در آب، همينجا ميايستيم سپاه فرعون ميآيد ما را دستگير ميكند ميكشد حداقل جنازهي ما گم نميشود، جنازه ما از بين نميرود، بزنيم به دريا غرق ميشويم خبری از جنازهي ما نيست و چند نفر از ياران موسي كه اهل ايمان بودند مثل يوشع بن نون، و كالب بن يوحنا، به موسي گفتند اينكه ما بزنيم به آب دستور خداست؟
ثم قال لبني اسرائيل يا بني اسرائل اطيعوا موسي بله دستور خداست اطاعت كنيد تا وارد آب شدند آب باز شد، آن هم نه فقط يك راه، دوازده طايفهاند چشم همديگر را ندارند ببينند، دل هم ندارند همديگر را ول كنند فقط اين طايفه بازي كه براي ماها نبود، براي آنها هم بود، نه فقط يك راه بازشد بلكه دوازده راه باز شد وقتي راهها باز شد و اينها از آب بيرون رفتند و نجات پيدا كردند فرعون و سپاهش خواستند از اين معابررد بشوندغرق شدند. آيا اول راه باز شد و وارد دريا شدند؟ يا وارد دريا شدند و آب باز شدآيا اول آتش گلستان شد و ابراهيم وارد شد، يا اول وارد شد و بعد آتش گلستان شد؟، اول بايد بستر انتخابات فراهم شود از همه جهت آن وقت ما ورود پيدا كنيم، يا بايد ورود پيدا كنيم و بستر فراهم شود، ؟ چگونه است، ما وظيفه مان اين است كه ورود پيدا كنيم برنامه ريزي كنيم، سياست گذاري كنيم مقدمات كار را فراهم كنيم، والله آنكه 42 سال نظام را نگه داشت الان هم نگه ميدارد، دست خدا هميشه حافظ انقلاب اسلامي بوده و هست، مگر42 سال دشمنان غدار و حيلهگرمان دشمنان صاحبان زر و زور، چه امريكا و چه هم پيمانانشان، درمنطقه عليه انقلاب اسلامي ماتوطئهي نظامي، توطئهي فرهنگي، توطئهي اقتصادي، توطئه ي اجتماعي، توطئه ي امنيتي به راه نینداختند، مگر استكبار جهاني در سالهاي اخير يك جنگ امنيت پايه را محور نبردهاي سخت و نرم خود قرار نداد، مگر جنگهاي تكفيري در پيرامون ايران اسلامي در كشورهاي همسايه به راه انداخته شد، مگر حملات تروريستي در داخل مثل ترور شهيد بزرگوار فخري زاده و در برون مثل ترور شهيد سپهبد والا مقام سليماني صورت نگرفت چه كساني انجام دادند؟ مگر دشمنان كم دشمني كردند ؟ آشوب سالهاي 96 و 98، خرابكاريهاي هستهاي مكرر، از سوي چه كساني انجام گرفته؟ آيا امنيّت اجتماعي ما را، اعتدال معيشتي ما را با هجمهي مسلحانه و با تحريم اقتصادي به مخاطره نینداختند، كي اين نظام را حفظ كرد؟ نظام را ما حفظ كرديم؟ يا خداي ما حفظ كرد؟ آنقدر دشمنان ما عليه ما توطئه كردند كه رهبري معظم انقلاب فرمود: ديگر بيشتر از اين در عرضهي شان نبود، بلد نبودند، قدرتي كه توانست انقلاب اسلامي ما را محافظت كند ارادهي خدا و قدرت خدا بود، منتها بايد قدرت تطبيق بين جريانات انقلاب اسلامي و جريان انبياء را ما پيداكنيم، كدام چشم به مثل در شب حمله آمریکا به صحرای طبس بيدار بود در سال 59 كه حملهي آمريكا را خنثي كند، چشم ارتش؟ چشم سپاه، چشم انتظامي؟ چشم مردم؟ حتي چشم رهبري زمان امام امت، والله هيچ چشمي در آن لحظه به اين صحنه دوخته نبود، جز چشم رمل و ماسه و طوفان، يعني قدرت خدا، عنايت حق، عزيزاني كه اهل جبهه و جنگ هستند فراوان قدرت خدا را ديدند، فراوان، رزمندهاي مأموريت پيدا كرد كه مرا از نقطهاي به نقطهي ديگر برساند ما هويزه بوديم بنا شد بياييم براي پايگاه شهيد بهشتي اهواز، گفتند بچههاي خراسان در باتلاقگير كردند تيرخلاص به اينها زده شده بعضيها كه نجات پيدا كردند الان ديگه روحيه را از دست دادند شما برويد براي سخنراني، من از سوسنگرد كه داشتم بيرون ميآمدم راننده من كه بعدا شهيد شد از بچه هاي لشكر 25 كربلا بود، ضمن اينكه رانندگي ميكرد گاهي دست را بالا ميبرد ميزد به كلهاش، مي گفت يا علي فردا دامنت را ميگيرم، شكايت ميكنم از تو، هر عملياتي كه به نام يا زهرا بود ما موفق ميشديم، اما اين عمليات با رمز علي ابن ابي طالب (ع) بود ما گرفتار شديم ميزد به كله ، هر آني احتمال ميدادم به اين طرف و آن طرف چپ كند، چون اصلا اختيار دستش نبود مرتب گريه ميكرد، ما هم گريه ميكرديم، رسيديم به پادگان شهيد بهشتي، پايگاه شهيد بهشتي، در حين سخنراني يك مرتبه براي من يادداشت دادند كه قطع كن، يك طوفان شديدي از سمت ايران به سمت عراق پديد آمد خار و خاشاك را ميريزد درچشم عراقيها بچهها عراقيها را شكست دادند دارند تعقيب ميكنند، والله بچههايي من آنجا ديدم بعضيها تا اينجا گِل بود يعني از درون باطاقها بيرون آمده بودند و آن كه توانست بچهها را نجات بدهد طوفاني بود كه عليه عراقيها بر خلاف جهت باد به حركت در آمده بود چطور پيامبر (ص) كه دارد ميآيد به سمت شام ابر برخلاف جهت حركتش بالاي سرش حركت ميكند ما اگر بنا باشد امداد غيبي را كم ببينم، لطف الهي را سبك بشماريم، عنايت حق را ناديده بگيريم والله كفران نعمت است، بايد قدرت تطبيق داشته باشيم، بين جريانات انقلاب اسلامي، و جريانات انبياء، طبس يكي از اين مسئلهي مهمي است كه بايد به آن توجه كنيم، قرآن هم ميگويد سنت الهي همه وقت هست وَ تِلْكَ الْأَيَّامُ نُداوِلُها بَيْنَ النَّاسِ سنت الهي تكرار شدني هست اما تغيير يافتني نيست وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْديلا فقط و فقط بدر نبود كه قرآن بازگو ميكند كه ميگويد در آنجا 3 هزار فرشته را فرستاديم به كمك پيامبر و فقط حنين نبود كه مدد غيبي به كمك پيامبر آمد وَ يَوْمَ حُنَيْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَيْئاً وَ ضاقَتْ عَلَيْكُمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ بعد ميگويد ما آنها را تأييد كرديم جُنُوداً لَمْ تَرَوْها به ظاهر ميگوييم گله مند حق هم دارند، به تورّم، به نبود اشتغال، به سردرگمي، يك بخشش اگر به اين ويروس هست يك بخشش هم به ضعف مديريت است به تعبير مقام معظم رهبري فرمود اگر سي و اندي در صد به تحريم است 60 و اندي درصد به سوء مديريت است .گلهمندي مردم، گله مندي درستي است اما مردم انقلاب را، خون شهدا را، حاكميت دين را استقلال ميهن را عزت و سربلندي وطن اسلامي را به اين ذخائر مادي نميفروشند، معامله نميكنند، قطعا در انتخابات حضور جدّي و تمام عيار پيدا خواهند كرد، آقا فرمود: بايد حضور جدي باشد تا ما يك ايران مقتدر داشته باشيم ايران ضعيف بهتر است يا ايران قوي؟ ايران قوي؟ قوت ايران يك بخشش به همين حضور در انتخابات است اميدوريم انشاءالله حضور پرشوري را ما براي انتخابات شاهد باشيم،
إِنَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ وَ أَبْلَغَ الْمَوْعِظَةِ- كِتَابُ اللَّهِ
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ وَ الْعَصْرِ*إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي خُسْرٍ *إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ
يك موضوع از يادم رفت عذر خواهي ميكنم و آن تجليل از عالم خدوم و خليق آيت الله يثربي كه برادر عزيزمان و فاضل جناب آقاي دكتر زجاجي گرچه فرصت كافي نداشت كه خوب به پيرامون موضوع بپردازد اما در همين فرصت كوتاه بسيار با فصاحت و بلاغت توانست به اين موضوع اشاره كند و ما هم قدردان خدمات اين بزرگواريم و براي او علو درجه از ذات اقدس ربوبي درخواست داريم و براي عالم مجاهد آيت الله نمازي كه سالها اين سنگر را پاسداري كردند طلب و درخواست سلامتي و عافيت كامل و طول عمراز ذات اقدس ربوبي داريم.
اَللَّهُمَّ تقبل منا و من جميع مؤمنين و المؤمنات
اللهم ايد هُماة الدين لا سيما زعیمنا و قائدنا الامام خامنه اي