حجت الاسلام سید سعید حسینی در سی و پنجمین جلسه شرح نهج البلاغه اظهار داشت: در جلسه قبل بیان شد، جنود، حصون و. پناهگاه برای مردم و زینت برای حاکمان، و عزت برای دین هستند، اما، قوام جنود به مالیات است. اسلام برای اداره کشور قوانین و واجبات مالی مانند « خمس ، زکات ، جزیه ، انفال و خراج و مالیات »، در رابطه با مالیات ، بعضی اشکال می کنند که مالیات در اسلام نیست و دلیل آنان این است که « النَّاسُ مُسَلَّطُونَ عَلَی أَمْوَالِهِمْ » من اموالم را خودم بدست آورده ام و مسلط به مال خودم هستم . جواب این است که ، درست است که مردم بر مال خود مسلط هستند ، اما خدا در جاهای مختلف فرموده است ، درست است که مال را خودت بدست آورده ای اما در استفاده از آن محدودیت هایی داری ، مثلا ، عدم اسراف ، عدم تبذیر ، از محدودیت ها می باشد .امام می فرمایند، باید دسته دیگری باشند تا باعث قوام جنود و کارگزاران مالیات شوند. آن چیست؟
وی گفت: امروز در ادامه شرح نامه ۵٣ نهج البلاغه این عبارت «ثُمَّ لاَ قِوَامَ لِهَذَيْنِ الصِّنْفَيْنِ إِلاَّ بِالصِّنْفِ الثَّالِثِ مِنَ الْقُضَاةِ وَالْعُمَّالِ وَالْکُتَّابِ، لِمَا يُحْکِمُونَ مِنَ الْمَعَاقِدِ، وَيَجْمَعُونَ مِنَ الْمَنَافِعِ، وَيُؤْتَمَنُونَ عَلَيْهِ مِنْ خَوَاصِّ الاُْمُورِ وَعَوَامِّهَا، » را شرح می دهیم. امام می فرماید، قوامی برای آن دو صنف« جنود، متصدیان اقتصاد و مالیات» وجود ندارد مگر این که صنف سومی باشد و آن، قاضی ها، کارگزاران دولت و نویسندگان هستند. قراردادها و معاملات را استوار می کنند، آنچه به سود مسلمین است فراهم می کنند و در کارهای مختلف مورد اعتماد هستند، چه در کارهای خصوصی و چه امور. برای بحث قضات عدل، چند نکته کوتاه در رابطه با قضاوت را می گویم.
نکته اول : در رابطه با قضات اهمیت قضاوت را در نظر بگیریم، در دانشگاه هم قضاوت و داوری پیش می آید. در اصول کافی جلد هفت صفحه ۴٠۶ آمده، حضرت علی ع به شریح قاضی فرمودند، « يا شُرَيحُ ، قد جَلَستَ مَجلِسا لا يَجلِسُهُ إلاّ نَبيٌّ أو وَصيُّ نَبيٍّ أو شَقيٌّ » اى شريح! تو در جايى نشسته اى كه جز پيامبرى يا وصىّ پيامبرى و يا شقاوتمندى در آن جا نمى نشيند. در نامه ۵٣ علی ع به مالک اشتر خطاب می کند که برای دستگاه قضاوت بین مردم، کسی را انتخاب کن، که با فضیلت ترین آنها باشد نزد خودت.
نکته دوم: چند نکته از آداب قضاوت را عرض می کنم. پیامبر ص به حضرت علی ع فرمودند:
١ _ وقتی دو نفر قضاوتی را نزد تو آوردند، به نفع اولی قضاوت نکن تا نفر دوم هم حرف هایش را بزند. همانا تو، اگر این کار را انجام بدهی، قضاوت برای تو روشن می شود « إذا تقاضى إليك رجلان فلا تقض للأول حتّى تسمع من الآخر فإنك إذا فعلت ذلك تبين لك القضاء » یکطرفه نظر خود را ندهیم
٢ _ حضرت علی ع خطاب به شریح « بجای شریح، مدیر امروزی را بگذارید » می فرماید، وقتی دو نفر نزد تو آمدند، پنهانی با یکی از دو طرف دعوی در مجلس قضاوت، پنهانی صحبت نکن.
٣ _ اگر در میان قضاوت، یکی از آنها مطلبی گفت و شما خشمگین شدی، در هنگام عصبانیت، چند قدم بزن، بنشین. یا مکانت را تغییر بده. و در آن زمان قضاوت نکن. ماجرای جنگ خندق را در نظر بگیرید، عمرو بن عبدود، وقتی آب دهان انداخت، حضرت علی ع، حرکت کرد، چند قدم زدند و برگشت. اساتید روان شناسی می توانند تبیین کنند که تغییر موضع چقدر در فرونشاندن خشم موثر است.
نکته سوم: کسانی که بین دو نفر قضاوت می کنند، امام صادق ع می فرماید، قضات، چهار دسته هستند، « القُضاةُ أربَعَةٌ : ثَلاثَةٌ فِي النّارِ و واحِدٌ فِي الجَنَّةِ : رَجُلٌ قَضى بِجَورٍ و هُوَ يَعَلَمُ فَهُوَ فِي النّارِ ، و رَجُلٌ قَضى بِجَورٍ و هُوَ لايَعلَمُ فَهُوَ فِي النّارِ ، و رَجُلٌ قَضى بِالحَقِّ و هُوَ لايَعلَمُ فَهُو فِي النّارِ و رَ جُلٌ قضى بِالحَقِّ و هُوَ يَعلَمُ فَهُوَ فِي الْجَنَّةِ » بجای قضات، داور بگذارید، چرا داور؟ داستانی را تعریف کنم، باز امام صادق ع می فرماید، حضرت علی ع در جایی عبور می کردند، بچه هایی که مکتب می رفتند، خط ها و نوشته های خود را به حضرت نشان دادند تا علی ع قضاوت کند که کدام بهتر است و بهترین را انتخاب کند. امام علی ع فرمود، آگاه باشید، این یک نوع داوری و حکم کردن است. اگر من در قضاوت این نوشته ها کوتاهی کنم، مانند این است که در یک قضاوت ستم کنم. امام صادق ع فرمود، قضات، چهار دسته هستند.
١_ دسته ای از قضات به ستم حکم می کنند در حالی که می داند که حکم ظالمانه می دهد
٢ _ دسته ای به ستم حکم می کنند ولی نمی دانند. این یعنی ، او تحقیق را کامل نکرده و پرونده را به درستی نخوانده است و ندانسته حکم به ستم می کند
٣ _ دسته ای به حکم حق می دهند ولی ندانسته حکم به حق می کند ، یعنی تیری در تاریکی انداخته است، مطلب برای او روشن نشده است.
۴ _ دسته ای حکم به حق می کنند و می دانند. امام صادق ع می فرماید، سه دسته اول در آتش هستند و دسته چهارم در بهشت است. درسی که می گیریم از این عبارت این است.