تاریخ خبر:۱۴۰۳ جمعه ۲۰ مهر
دیدار با خانواده شهدا ، ایثارگران و آزادگان _ ٣٠۴ ، سال سوم _ ١۶ / ٧ / ١۴٠٣
امام جمعه کاشان : انشاء الله خداوند همه ما را در مسیر انقلاب و شهدا ثابت قدم بدارد
امام جمعه کاشان : قران در ایه می فرماید ، ای کسانی که ایمان اورده اید هم صبر فردی داشته باشید ، و هم مصابره داشته باشید . علامه در المیزان می فرماید ، مصابره یعنی صبر اجتماعی . صبر اجتماعی یعنی من با دیدن اقای طاهریان ، از دیدن ازادگان و از دیدن خانواده بارفروش که چهار فرزند خود را تقدیم اسلام نموده ، استقامت بگیرم تا جامعه صابر شود
دیدار با خانواده شهدا ، ایثارگران و آزادگان _ ٣٠۴ ، سال سوم _ ١۶ / ٧ / ١۴٠٣
امام جمعه کاشان : انشاء الله خداوند همه ما را در مسیر انقلاب و شهدا ثابت قدم بدارد
حجت الاسلام سید سعید حسینی با حضور در منزل جانباز انقلاب اقای حاج علی طاهریان در آران و بیدگل اظهار داشت : خدا مجاهدت های شما و سایر ایثارگران و شهدا را قبول کند و همه ما را در مسیر انقلاب و شهدا ثابت قدم بدارد . شما مصداق ایه « وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ » می باشید . اگر کسی از خدا خوف داشته باشد برای او جنتان است . شما جزو مقربان هستید .
امام جمعه کاشان گفت : قران در ایه می فرماید « يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ » ای کسانی که ایمان اورده اید هم صبر فردی داشته باشید ، و هم مصابره داشته باشید . علامه در المیزان می فرماید ، مصابره یعنی صبر اجتماعی . صبر اجتماعی یعنی من با دیدن اقای طاهریان ، از دیدن ازادگان و از دیدن خانواده بارفروش که چهار فرزند خود را تقدیم اسلام نموده ، استقامت من بالا برود تا جامعه صابر شود
در این دیدار گفته شد : در تبلیغات لشکر بودم ، لذا خاطراتی از حاج حسین خرازی ، حاج احمد کاظمی ... دارم . حاج حسین خرازی حدود سی بار مجروح شدند ، دو ترکش به ریه او اصابت نمود ، از خوردن خیلی از غذاها محروم بودند . اولین کسی که در صبحگاه حاضر می شد ، ایشان بود . با یک دست ، بند پوتین خود را می بست . شش ماه بعد از شهادت صاحب فرزند شد . مادر او روحیه قوی داشت . وقتی قطع دست راست او قطع شد، گفت مختصر مجروحیتی دارم . عاشق جبهه بود . زمانی که تحت عمل قرار گرفت ، به اغماو می رود ، در عالم رویا به او می گویند ، می مانی یا میروی ، او می گوید ، می خواهم تا اخر جنگ باشم . بسیار دوست داشتنی بود . در عملیات کربلا پنج شهید شد . در این عملیات ، ماشین غذا را که به خط مقدم می رود ، مورد هدف قرار می دهند ، بچه ها گرسنه بودند ، به راننده ماشین غذا می گوید ، از مسیری که من می گویم حرکت کن ، و در این مسیر با ترکش خمپاره شهید می شود . حاج احمد کاظمی هم از خدا می خواهد که با مرگ طبیعی نمیرد ، حاج قاسم می گوید حاضرم بقیه عمر خودم را بدهم ولی چند دقیقه با حاج احمد صحبت کنم . حاج احمد که به گلستان شهدا اصفهان می رود ، قبر خودش را نشان می دهد و فاتحه هم می خواند . از طرف لشکر منزل شهید روحانی مصطفی ردانی پور برای تهیه گزارش رفتم ، مادرش گفت ، برای شب عروسی مصطفی کت و شلوار خریدم ، و گفتم دوست دارم بپوشی ، شب به مسجد می رود ، قدرت ، دوست او به او می گوید امشب مراسم عروسی می روم ، کت و شلوار داری ، مصطفی بدون این که بگوید ، امشب مراسم عروسی خودم است ، کت و شلوارش را به او می دهد . این روحانیون بودند که مسیر را به ما نشان دادند .