امام جمعه کاشان : اولین روش هدایت ، آشنا نمودن افراد با قران است
نماینده ولی فقیه در منطقه و امام جمعه کاشان در دیدار با مبلّغین طرح هجرت اظهار داشت : در بحث هجرت، یک موضوع هجرتِ خودِ ما هست که این هجرت، یا هجرت مکانی است یا هجرت سلوکی، هجرت مکانی، مانند ایه 74 سوره انفال، که خدا می فرماید « وَالَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَٰئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا ۚ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ » وصف بسیار بالایی را خداوند برای مهاجرِ مومن ِ مجاهد نی فرماید. هجرت سلوکی هم در سوره مدثر ایه 5 آمده است « وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ » علامه طباطبایی در جلد 20 صفحه 81 المیزان، ذیل این ایه، می فرماید : الرُّجْزَ،. یعنی عذاب، ولی این جا وقتی خدا می فرماید، مهاجرت کن از عذاب، یعنی از سبب عذاب هجرت کن، مرحوم شُبَّر ذیل این ایه می فرمایند : الرُّجْزَ، به دو معنا می باشد یک معنی به همان معنایی است که علامه می فرمایند و دیگری به معنای اوثان، به معنی بت ها می باشد. ایشان هم می گویند، از اسباب و موجبات عذاب و شرک هجرت کن. پیامبر ص هم می فرمایند : أفضَلُ الهِجرَةِ أن تَهجُرَ ما كَرِهَ اللّه ُ، برترين هجرت، آن است كه از آنچه خدا خوش ندارد و نمی پسندد هجرت كنى. این ها هجرتِ خودِ ما شد. یا هجرت مکانی یا هجرت سلوکی
وی افزود : گاهی اوقات، هجرت برای دیگران است. دست دیگران را برای سلوک بگیریم که ان هدایت الی الله است. در جلد 14 بحار صفحه 40 روایتی را نقل می کند : « رُويَ أنّ داوودَ عليه السلام خَرَجَ مُصحِرا مُنفَرِدا، فأوحَى اللّه ُ إلَيهِ : يا داوودُ ، مالِي أراكَ وَحدانِيّا ؟ فقالَ : إلهي اشتَدَّ الشَّوقُ مِنّي إلى لِقائكَ ، وحالَ بَيني وبَينَ خَلقِكَ ، فأوحَى اللّه ُ إلَيهِ : اِرجِعْ إلَيهِم ؛ فإنّكَ إن تَأتِني بِعَبدٍ آبِقٍ اُثْبِتْكَ في اللَّوحِ حَميدا » روايت شده است كه داوود عليه السلام تنها به صحرا رفت. پس خداوند به او وحى فرمود : اى داوود! چه شده است كه تو را تنها مى بينم ؟ عرض كرد: معبودا، شوق ديدار تو در جانم شدّت گرفته و ميان من و خلق تو حائل گشته است. خداوند به او وحى فرمود: به ميان مردم برگرد ؛ زيرا اگر تو يك بنده و عبد گريز پا و فراری از درگاه من را، نزد من بياورى نام تو را در لوح محفوظ ، با صفت ستوده ثبت مى كنم. این ارزش کار شمامی باشد. یا تعبیراتی که درباره امیرالمومنین ع است که در کافی امده است. پیامبر ص موقعی که علی ع را برای تبلیغ به یمن می فرستد به او می فرماید « يا عليُّ ، لا تُقاتِلَنَّ أحَدا حتّى تَدعُوَهُ ، و ايمُ اللّه ِ لَأن يَهدي اللّه ُ على يَدَيكَ رجُلاً خَيرٌ لَكَ مِمّا طَلَعَت علَيهِ الشَّمسُ و غَرَبَت ، و لَكَ وَلاؤهُ يا عليُّ » اى على! هرگز با كسى جنگ مكن مگر اينكه قبلاً او را [ به اسلام ] دعوت كرده باشى كه به خدا سوگند، اگر خداوند كسى را به دست تو هدايت كند برايت بهتر است از آنچه آفتاب بر آن طلوع و غروب مى كند ؛ و تو بر شخص هدايت شده ولايت دارى ، اى على . این نکته ای بود که ما هم وظیفه داریم خود را مهاجر از گناه قرار بدهیم و دست دیگران را هم بگیریم
حجت الاسلام حسینی در رابطه با روش هدایت گفت : چند نکته را برای روش عرض می کنم 1_ استفاده از قران. 2 _ استفاده از روایات 3 _ بحث احکام . در رابطه با قران این مطلب را عرض می کنم. مخاطب خود را سیر بدهید ، مرحله اول تلاوت قران، سپس ترجمه تمامی آیات قران، و مرحله سوم، استفاده از تفاسیر آسان، مانند تفسیر نور حاج اقای قرائتی و تفسیر نمونه ایت الله مکارم شروع کنید. وی در ویژگی تفسیر نور گفت : یک روز اقایی که مهندس بود به من گفت : قران برای امروز ما نیست. من پیام قران را برای امروز خود نمی دانم. من یک جلد تفسیر نور را به او دادم. چند روز بعد به من گفت : نظرم عوض شد. هر ایه قران برای امروز ما پیام دارد. ویژگی تفسیر نمونه هم این است که زمانی که ایت الله مکارم ان تفسیر را نوشتند، ناظر به شبهات جوانان ان زمان بود. و امروز هم می شود برای پاسخ به شبهات امروز مانند شبهه ارث، جمع ارثی که خداوند برای هر یک مشخص شده، مانند یک ششم، جمع اختصاص دادن ها، شش ششم نمی شود، برای جواب باید از این تفسیر استفاده نمود. یا اگر یک دانش اموزی سوال نمود که قران تناقض دارد، یک جا گفته اول اسمان را بوجود اوردم بعد زمین و یک جا گفته اول زمین و بعد اسمان را بوجود اورده ام. گفتم امکان ندارد.. تمام این شبهات که در حال تکرار است را بزرگان جواب داده اند. انجا که قران فرموده اول زمین و بعد اسمان، « وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِکَ دَحاهَا » منظور خلقت زمین نیست، گفته دَحاهَا ، و دَحاهَا منظور دحوالارض است.
در مرحله چهارم، بعد از استفاده این تفاسیر، تفاسیر قوی تر مانند المیزان و تسنیم را مطالعه کنید، در نماز جمعه بدون استثنا از این تفاسیر استفاده می کنم. برای نمونه تفسیر یک ایه را مرور می کنیم. خداوند در ایه 74 سوره بقره می فرماید : « ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذَٰلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً ۚ وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ ۚ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاءُ ۚ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ ۗ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ » دل های شما قسیّ شده است...... در اخر ایه خداوند خدا سه دسته سنگ را بیان می کند 1 _ « مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ » بعضی از سنگ ها، در دلِ کوه قرار دارند. انفجاری در ان سنگ رخ می دهد و نهر آب از ان جاری می شود 2 _ « وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاءُ » انفجار در ان سنگ در حدّی نیست که نهر آب جاری شود، در حدّ شکاف در این سنگ است. شکافی ایجاد می شود و آب جاری می شود. نه نهرها 3 _ « وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ » انهایی هستند که در اثر خشیت خدا از جایی به جای دیگر سقوط می کنند. و این را خدا به خشیت خود منتسب می کند. تفسیر خشیت الله در تفاسیر نور و نمونه نیست، علامه طباطبایی می فرماید : اگر سنگ را می گوئیم شعور دارد و از خدا خشیت دارد، این در ایه 44 سوره اسراء هست « تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ ۚ وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَٰكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ ۗ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا » . همه چیز دارند تسبیح می گویند. ما نمی فهمیم. یا ایت الله جوادی املی در ذیل این جمله می فرماید : این که سنگ از خشیت الهی می افتد، این شبیه ایه سوره زلزال است « يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبٰارَهٰا » روزی زمین اخبار خودش را می دهد. پس زمین شهادت می دهد. شهادت دادن، فرعِ تحملِ شهادت است تحملِ شهادت فرعِ شعور است. پس سنگ هم شعور دارد. و خشیت از خداوند دارد.
وی برای نمونه، به تفسیر دیگری از ایات اشاره نمود و گفت : خداوند در ایه 75 سوره ص می فرماید : « قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ ۖ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعَالِينَ » بعد از این که شیطان از سجده بر ادم امتناع نمود خدا به شیطان خطاب می کند : ایا تکبر کردی یا این که از عالین بودی. عالین چیست؟ تفسیر شُبَّر می گوید، عالین، کسانی هستند که شایسته تفوق و برتری هستند. خدا می فرماید تو تکبر کردی یا جزو این دسته بودی. تفسیر المیزان می گوید، عالین کسانی هستند که دارای عُلوّی هستند که امر سجده، خطاب به انها نیست. همان گفته شُبَّر را باز نموده است. افرادی هستند که بالاتر از امر هستند امر سجده کردن مخصوص زیر مجموعه انها بوده است. در تفسیر نورالثقلین جلد چهار روایتی از پیامبر ص نقل نموده است. پیامبر ص فرمود : عالین، من هستم و حضرت علی ع و فاطمه س و امام حسن ع و امام حسین. یا ایه 17 سوره اعراف خدا می فرماید : « ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرِينَ » شیطان از روبرو و از پشت سر و از راست و از سمت چپ بر ما وارد می شود تا ما شاکر نباشیم. در این جا گفته، شیطان از چهار طرف بر ما وارد می شود. این تفسیر دارد. این سوال در ذهن می آید، که ما جهات شش گانه داریم، چطور بالا و پائین اینجا ذکر نشده است؟ تفسیر شُبَّر می گوید : فوق محل نزول رحمت خداست. محل دعا می باشد. لذا از بالا نمی تواند بیاید. از سمت تحت هم نمیاید، زیرا سمت تحت، منظور سجده است است که در روایات امده است. و شیطان از همین محل، چوب خورد و از بهشت اخراج شد لذا از تحت گریزان است. پس اولین روش هدایت افراد، این است که افراد را با قران آشنا کنیم. سعی کنید یک صفحه قران همراه با ترجمه در مدت پنج دقیقه بعد از نماز را داشته باشید
وی در رابطه با توجه به نهج البلاغه بعد از قران بعنوان یک شیعه گفت : ابن ابی الحدید، می گوید یکی از خطبه ها را هزار بار خوانده ام. نهج البلاغه را با ترجمه بخوانید و بعد شرح ها را مطالعه کنید. . شرح ایت الله مکارم، و شرح های عربی مانند شرح مغنیه، ابن میثم و ابن ابی الحدید، و از شرح های جدید، شرح ایت الله جوادی املی بنام : سلونی قیل ان تفقدونی. بسیار مطالب نهج البلاغه با توضیحات این شرح ها شیرین و متفاوت می شود. البته مقلد صرف نباشیم، بلکه با استفاده از مطالب بزرگان، مطالب جدید تولید کنیم. فرض کنید، خطبه اول نهج البلاغه را مطالعه می کنید به عبارت « لَا يُدْرِكُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ » می رسید.
همت های بلند نمی توانند او را درک کنند. این عبارت را درک نمی کنیم. ولی اگر با قران مانوس باشیم، ایه 159 سوره صافات در ذهن میاید، خدا فرموده : « سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ » اگر کسی می خواهد معرفتش بخدا بالاتر رود راه ان عمل به ایه 160 سوره صافات است « إِلَّا عِبَادَ ٱللَّهِ ٱلۡمُخۡلَصِينَ ». خدا منزه است از توصیف، مگر بندگان مخلص. این سوال به ذهن شنونده شما می رسد چطور امیرالمومنین ع می فرماید « لَا يُدْرِكُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ » ولی خدا می فرماید : بندگان مخلص می توانند خداوند را توصیف کنند؟ اینجا باید تولید کنیم و سراغ تفاسیر برویم. علامه می فرماید : علامه در المیزان ذیل این ایه می فرماید : اگر می خواهیم معرفت ما بخدا بالا برود، راه ان اخلاص است و خدا خودش، را به او معرفی می کند. « عَرَّفَهُمْ نَفْسَهُ» خدا اگر اخلاص را در کسی ببیند که کارش برای ریا و خودنمایی است، فقط برای اوست خدا خودش را به او معرفی می کند. همان دعای « اللهم عَرِّفْنِی نَفْسَکَ ». اینگونه بدست می اید که من باید مخلص باشم، خدا خودش را به او معرفی می کند پس کسی که خدا را توصیف می کند، لایق خداوند است. بیان دیگری را ایت الله جوادی اورده است : می فرمایند، اگر بندگان مخلص می توانند خدا را توصیف کنند راهکار در حدیث قرب نوافل امده است. می فرماید : وقتی عبد با انجام واجبات، به من تقرب پیدا می کند. اگر نوافل را انجام بدهد من او را دوست دارم بحدّی دوستش دارم که وقتی حرف می زند من از زبانش حرف می زنم. لذا زبان خدایی می تواند خدا را توصیف کند.