حضور در مساجد : ٢۶٢ _ ٢٠ / ۶ / ١۴٠٣ _ مسجد امام ره _ خیابان ملا محسن فیض ره
امام جمعه کاشان : شهدا کلام اهل بیت و قران را شنیدند و عمل کردند
حجت الاسلام سید سعید حسینی در جمع نمازگزاران مسجد حضرت امام ره ، بعد از اقامه نماز مغربین اظهار داشت : در شب شهادت امام حسن عسکری ع یاد حضرت امام ره ، تمام شهدا ، خصوصا شهدای این محل که تصاویرشان در مسجد وجود دارد « شهید مهدی هنردار ، شهید علی معمار حسن آبادی ، شهید مسعود اصالت منش ، شهید احسان قاسمیه ، شهید علیرضا سُهایی ، شهید محمد رضا سُهایی ، شهید جواد تمنایی ، شهید رضا چیت سازیان ، شهید محسن درخشش فر ، شهید حسین الماسی ، شهید مرتضی جارچی ، شهید رمضانعلی جارچی ، شهید خسرو نکویی ، شهید مجید فراتی کاشانی ، شهید رضا چکبر » را گرامی می داریم . امشب ، شبِ یتیمی امام زمان ع می باشد ، در بعضی از روایات امده که مادر امام زمان ع زودتر از پدر بزرگوارشان رحلت نموده اند . لذا این مصیبت و شهادت امام حسن عسکری ع را به امام زمان ع و شما تسلیت می گویم . از برنامه تلاوت مجلسی قران بنام شهدای این محل و دقت و گوش دادن شما ، و نیز مطالب حجت الاسلام شاه فضل تشکر می کنم . و انشاء الله همه مساجد این گونه برنامه ها را داشته باشند .
امام جمعه کاشان گفت : کلام اهل بیت ، طبق زیارت جامعه کبیره « کِلامُکُم نور » می باشد . کلام اهل بیت این نور مسیر را به ما نشان می دهد تا در تاریکی و ظلمات مسیر را پیدا کنیم و حدیثی که می خوانم یکی از آن انوار است . امام حسن عسکری ع در روایتی می فرمایند : « مَن رَكِبَ ظَهَر الباطِلِ نَزَلَ بِهِ دارَ النَّدامَةِ » هر كه بر مركب باطل نشيند ، این مرکب باطل او را در سراى پشيمانى فرودش آورد . بعضی می خواهند رشد کنند ، می خواهند صاحب منزل ، ماشین ، شغل و جایگاه مناسب و.. شوند ، و برای بدست آوردن ان راه حرام را انتخاب می کنند ، این انتخاب حرام ، نهایتا ان مرکب تو را سرنگون می کند ، ممکن است چند سالی کسی متوجه نشود ، اما اگر تا پایان عمر هم. کسی متوجه نشود ، اما عاقبت همین است . پشیمانی می آورد و وقتی پشیمان شدیم و در این دنیا نباشیم ، کار دشوار است . شخصی خدمت امام صادق ع امد و گفت از زمان حجّاج ثقفی والی هستم و ظلم کرده ام ، آیا راهی برای جبران و راه نجات وجود دارد ؟ امام فرمودند ، نه ، مگر حق تمام کسانی که به انان ظلم کرده ای را جبران کنی . علامه مجلسی ره در مرآت ذیل این حدیث می فرماید ، این که امام فرمودند نه ، مگر این که حق مظلومین را اداء کنی ، دو تا مطلب است ، اول این که ، امام صادق ع ، با علم امامت خودش متوجه می شود که او به این کار موفق نمی شود ، و دوم این که ، به کسانی ظلم کرده ایم ، بعضی از آنها را می شناسیم و بعضی را نمی شناسیم . البته راه بن بست وجود ندارد ، اسلام برای برگشت راهی گذاشته است و آن « ردّ مظالم » است ، « ردّ مظالم » برای کسانی است که آنان را نمی شناسیم . ولی مواظب باشید . برای پیشرفت راه باطل را انتخاب نکنیم . از مسیر درست حرکت کنیم . مسیر صحیح ، قران و روایات اهل بیت است .
وی گفت : یکی از کسانی که این نور را از اهل بیت گرفتند و درست استفاده کردند شهدا هستند ، شهدا کلام اهل بیت و قران را شنیدند و عمل کردند . قران برای زینت مجلس انها نبود.، بلکه برای عمل کردن بود . مثلا به آیه « وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ ، وای به حال کم فروشان » رسیدند . وی در نقل خاطره ای از آیت الله مصباح ره گفت : یکی از کارکنان موسسه امام ره ، مبلغی را به رئیس دفتر ایت الله مصباح دادند و گفتند از تلفن موسسه ، استفاده شخصی کردم ، و این پول برای انست . اما ایت الله مصباح ره به ان کارمند گفتند ، این وجه ، هزینه مکالمه را جبران می کند ، اما وقتی که برای موسسه بود و شما کار شخصی انجام دادی ، چه می شود ؟ ما باید بیشتر دقت کنیم . مقام معظم رهبری در حکم مبارکشان در تاریخ نهم فروردین هزار و چها صد و یک ، پنج دستور دادند ،
خدمت به مردم :
1 _ با همه توان در خدمت نیازهای معنوی و فکری و اجتماعی مردم کاشان
کمک به اعتلای جوانان :
2 _ بویژه جوانان عزیز را با زبان و عمل در جهت اعتلای دینی و انقلابی کمک نمائید
3 _ تکریم خانوادههای معزَّز شهیدان و ایثارگران
4 _ محتوای خطبههای نماز جمعه و دیگر نشستهای دینی و تبلیغی را بهگونهی شایسته ارتقاء دهید .
5 _ رفتار مردمی را شیوهی همیشگی خود قرار دهید .
یکی از دستورات این بود که فرموده اند ، هر سخنرانی و هر خطبه ای که می خوانی ، محتوا سخنرانی و خطبه را ارتقاء بده . یعنی با مطالعه منبر را انجام بده ، اگر امام جمعه یا امام جماعت کم بگذارد ، مصداق « وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ » است ، البته اصل ایه برای فروشندگان است که در وزن نمودن ، متراژ و ... دقت کنند که برای خانواده لقمه حرام فراهم نیاورد .
امام جمعه کاشان گفت : شهدا در زندگی خود این مواظبت را داشتند . ایات قران به حیات شهید اشاره دارد ، ما زنده بودن شهید را باور کنیم « بَل اَحیاهُم » . با حدود سیصد خانواده شهید دیدار داشته ام و خاطرات انان را یادداشت می کنم ، در دیدار با خانواده شهید سید مصطفی لطفی ، خانواده شهید گفتند . بنیاد شهید جهت آماده نمودن سنگ قبر شهید قراردادی بستند و عددی را مشخص نمود. بنیاد شهید اصرار بر تخفیف نمود و فروشنده قبول نمود ، فروشنده بخاطر تخفیف تصمیم گرفت ، ان سنگی که توافق کرده بودند را اماده نکند بلکه سنگ ارزان تر بگذارد . سنگ تراش می گوید ، شب در خواب دیدم ، شهید گفت ، همان سنگی را که قول دادی اماده کن ، من تعجب کردم و تعجب بیشتر این که ، فردا که به مغازه امدم ، سنگ با نام و عنوان شهید « سید مصطفی لطفی » آماده شده است . وی در نقل خاطره دیگری گفت ، به منزل شهید حاج کریمی رفتیم ، برادر شهید حاج کریمی گفت ، در مراسم یادبود شهدا خاطره ای از برادرم را تعریف نمودم ، بعد از ماه مبارک رمضان شخصی جلو من را گرفت و گفت ، شبی در ایام ماه رمضان در دارالسلام بالای قبر حسین حاج کریمی خاطره ای نقل کردید ، در همان ایام ماه رمضان ، شخصی بانی شده بود که یک اتوبوس زائر به کربلا ببرد ، سه میلیون را خودش تقبل کرده بود برای هر نفر و پنج میلیون وام هم در نظر گرفته بود با باز پرداخت ماهی یک میلیون » . ان شخص گفت ، نوبت به من نرسید ، کنار قبر حاج کریمی امدم و به او متوسل شدم . و حاجت من انجام شد . وی همچنین با نقل خاطره دیگری گفت ، در منزل در حال حفر چاه بودیم ، یک روز که کارگران رفته بودند ، پسر برادر شهید ، برای دیدن چاه نزدیک می شود و داخل چاه سقوط می کند . اطباء گفتند قطع نخاع شده ، و هیچ حرکتی نداشت ، روزی دختر برادر شهید ، برای جاروب کردن اتاق پذیرایی مشغول می شود ، عکس شهید هم در طاقچه اتاق بوده است ، دختر برادر شهید می بیند ، عکس عموی شهید که در قاب هست ، سفید می شود ، و خودِ شهید کنار جارو برقی ایستاده و جارو برقی را خاموش می کند ، شهید سوال می کند ، چرا همه در منزل ناراحت هستید و گریه می کنید ، او می گوید ، پسر برادرت در چاه افتاده ، شهید دستش را روی گلی که در طاقچه بوده می کشد « تا مدت ها گل ، بوی عطر داشت » ، شهید به او می گوید ، زیارت عاشورا و صلوات بخوانید ، او خوب می شود ، ناگهان ، دختر برادر شهید متوجه می شود که عمویم شهید است ، به اتاق بر می گردد و ماجرا را تعریف می کند و بعد از چند روز برادر شهید شفا می گیرد . قبر شهدا دارالشفاء می باشد . البته مقام شهدا تفاوت دارد اما همه انان این لیاقت را داشته اند که خداوند مشتری جان انان شده است « إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ »
حجت الاسلام حسینی در رابطه با شهادت امام حسن عسکری ع گفت : عمر شریف امام بیست و هشت سال بود که شش سال از عمر خود را امامت داشتند که سه سال را کاملا در زندان بودند . عسکر ، یک منطقه نظامی محاصره شده بود ، ولی امام هدایت گری خود را انجام. می داد ، یک مسیر هدایت گری امام دادن نامه با افراد برای شهرهای مختلف بود . یکی از این افراد ابوالادیان بود . «ابولأديان» مى گويد : من از خدمتگزاران امام عسكرى ع بودم و نامه هاي آن حضرت را به شهرها مى بردم . در بیماری كه امام با آن از دنيا رفت ، به خدمتش رسيدم . حضرت نامه هايى نوشت و فرمود : اينها را به «یمن» مى برى ، پانزده روز سفر تو زمان خواهد برد ، روز پانزدهم كه داخل شهر شدى ، خواهى ديد كه از خانه من ناله و شيون بلند است . گفتم: سرور من ، اگر چنين شود ، امام بعد از شما كيست ؟ فرمود هر كس به جنازه من نماز گزارد ، ابوالادیان نشانه دیگری درخواست می کنند ، امام می فرمایند ، عده ای از قم وجوهات شرعی اورده اند امام به ابوالادیان می فرمایند : هر کس دقیقا مقدار وجوهات را بیان می کند او امام است ، ابوالادیان نشانه ی سومی را درخواست می کند ، امام می فرماید ، کسی که جواب نامه ها را از تو مطالبه می کند او امام است .
وی در ادامه داستان ابوالادیان افزود : روز پانزدهم وارد سامرّاء شدم ، ديدم همان طور كه امام فرموده بود ، از خانه امام صداى ناله بلند است . نيز ديدم برادرش « جعفر »، در كنار خانه آن حضرت نشسته و گروهى از شيعيان ، اطراف او را گرفته به وى تسليت ، و به امامتش تبريك مى گويند . من هم جلو رفته و رحلت برادرش را تسليت و امامتش را تبريك گفتم ، ولى از من چيزى نپرسيد ، من می دانستم جعفر با تقوا نیست ، تعجب کردم ، جنازه امام را غسل و کفن نمودند و گفتند جناب جعفر ، بياييد بر پیکر امام نماز بخوانيد . جعفر وارد خانه شد . شيعيان در اطراف او بودند . ابوالادیان می گوید اضطراب من بیشتر شد . امام باید معصوم باشد و جعفر اینطور نبود .
وقتى كه به حياط خانه وارد شديم ، جعفر پيش رفت تا بر جنازه امام نماز گزارد . وقتى كه خواست تكبير نماز را بگويد ، ناگاه ، کودک پنج ساله ، بيرون آمد و لباس جعفر را گرفت و او را كنار كشيد و گفت : عمو ، كنار برو ، من بايد بر پدرم نماز بخوانم و تکبیر نماز را گفت ، بعد همان كودك رو به من كرد و گفت : اقای ابوالادیان ، جواب نامه را كه همراه تو است بده ، جواب نامه ها را به وى دادم و با خود گفتم : اين دو نشانه « نماز بر جنازه ، و خواستن جواب نامه ها »
امام جمعه کاشان در ادامه بیان داشت : ابوالادیان می گوید ، در همین لحظه اهالی قم امدند و با وجوهات نزد جعفر رفتند ، جعفر گفت وجوهات را تحویل دهید ، اهل قم گفتند هر موقع نزد امام عسگری ع می امدیم مقادیر کیسه ها و صاحبان انها را دقیقا می گفت ، جعفر گفت از من علم غیب می خواهید . اهالی قم متحیر بودند که امام کیست ، خواستند از سامراء خارج شوند که غلامی نزد انها امد و گفت مولای من فرموده نزد من بیائید، نزد امام امدند و مقادیر و صاحبان کیسه ها را دقیقا گفتند . و ابوالادیان هر سه نشانه را دید .