سلسله مباحث بررسی مبانی فکری شهید مطهری ره _ جلسه بیست و دوم ، حضور در مسجد ، ٢۶۴ _ ٢۶ / ۶ / ١۴٠٣
امام جمعه کاشان : اطاعت از خداوند ، قناعت و انصاف از عوامل عزت انسان می باشد
حجت الاسلام سید سعید حسینی در بیست و سومین جلسه گفتگو در رابطه با آثار شهید مطهری ره از کتاب تعلیم و تربیت ، در مسجد باب الحوائج اظهار داشت : در کتاب تعلیم و تربیت ، استاد مطهری بعد از تعریف تعلیم و تربیت ، مبانی تربیت را بیان نمودند ، و سپس عوامل تربیت را گفتند . در زیر ساخت تربیت به سه مطلب اشاره می کنند ، ١ _ خروج از خودخواهی ، که اولین مرحله در خروج از خودخواهی ، ازدواج بود که من ، تبدیل به ما می شود . که مفصل توضیح دادیم ٢ _ نسبی نبودن اخلاق ، که در این بحث ، اشکال غرب به روایت امیرالمومنین علی ع در رابطه با سه صفتی که برای مرد خوب است و برای زن بد ، مطرح شد ، و استاد به این اشکال بحث صفت اخلاقی، ملکه اخلاقی و فعل اخلاقی را شرح دادند ٣_ کرامت نفس . که در این بخش ، استاد ، بحث عزت نفس ، علّو نفس ، قوّت نفس ، نفیس بودن نفس و کرامت نفس را شرح می دهد .
وی گفت : در بحث عوامل و چگونگی تربیت ، استاد مطهری ره ، ده عامل را مطرح می کنند که هفته قبل ، عشق و محبت به اولیاء الهی را توضیح دادیم . کرامت نفس را توضیح می دهیم و بعد به عوامل تربیت اشاره خواهیم نمود . فقط بدانید ، عوامل تربیت علاوه بر محبت به اولیاء الهی عبارتند از ، اراده ، عبادت ، رشد عقلی ، کار ، جهاد ، دستورات اخلاقی مانند مراقبه و محاسبه ، حس حقیقت جویی و علم ، تفکر ، و عامل دهم ، معاشرت با صالحان . دوست خوب برای فرزندانمان پیدا کنیم . دوست خوب در مسجد و هئیت پیدا می شود . در مدرسه هم سعی کنیم دوستان خوبی را برای فرزندمان پیدا کنیم .
حجت الاسلام حسینی گفت : بحث ما کرامت نفس است ، گفتیم ، مولف های کرامت نفس ، عزت نفس ، علّو نفس ، قوّت نفس ، نفیس بودن نفس و نهایتا کرامت نفس است که در این بخش ، عزت نفس را شرح می دهیم . شهید مطهری ره ، هم از آیات و هم از روایات استفاده می کنند . ایه ای که شهید مطهری استفاده کرده اند، آیه هشت سوره منافقون است « يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ » منافقین می گویند اگر ما را به مدینه برگردانند ، حتماً اخراج می کنند عزیزترین ، ذلیل ترین را . علامه ره می گوید این قائل عبدالله اُبی است منظور از « اَعَز » خودش است و منظور از « اَذَل » نعوذ بالله ، پیامبر ص است ، سپس خدا در جواب می فرماید « وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لكِنَّ الْمُنافِقِينَ لا يَعْلَمُونَ » عزت فقط منحصر است برای خدا ، پیامبر ص و مومنین ، ولی منافقین نمی دانند . علامه ره در جلد نوزده المیزان صفحه ٢٨٢ می فرماید . خداوند ، عزت را برای خود ، پیامبر ص و مومنین ، انحصار قرار داده است ، کسی که از این دایره خارج شود ، باقی نمی ماند برای او جز ذلت ، در نتیجه منافق ذلت و جهالت دارد . هر کس غیر از درب خانه خدا و پیامبر ص برود ذلیل می شود . در نورالثقلین جلد پنج صفحه ٣٣۵ ذیل این ایه روایتی اورده ، امام صادق ع می فرماید « إنَّ اللّه َ فَوَّضَ إلَى المُؤمِنِ اُمورَهُ كُلَّها ، و لَم يُفَوِّضْ إلَيهِ أن يَكونَ ذَليلاً » خداوند همه امور مومنین را به خودش سپرده است ، مگر آبروی مومن را . خدا نمی خواهد مومن ذلیل شود . امام صادق ع به این آیه استناد می کند ، مگر نشنیده اید قول خدا را که می فرماید ، « مَا تَسمَعُ اللّه َ تَعالى يَقولُ » امام در ادامه می فرماید « وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ ، فالمُؤمِنُ يَكونُ عَزيزا و لا يَكونُ ذَليلاً ». این ها مهم است . زیر ساخت و مبانی تربیت این است که ، دختر و پسر ما متوجه شوند که خدا به انها عزت داده است . امام صادق در ادامه می فرماید « إنَّ المُؤمِنَ أعَزُّ مِنَ الجَبَلِ ؛ لأِنَّ الجَبَلَ يُستَقَلُّ مِنهُ بِالمَعاوِلِ ، و المُؤمِنُ لا يُستَقَلُّ مِن دينِهِ بِشَيءٍ » مومن از کوه نیرومند تر است ، زيرا با ضربات تيشه ، از کوه كم مى شود ، اما با هيچ وسيله اى از دين مؤمن نمى توان كاست و تزلزل در او پیدا نمی شود . این یکی از دلایل شهید مطهری بود که مومن دارای عزت نفس است
وی افزود : زیر مجموعه عزت نفس ، عوامل عزت نفس است . چکار کنیم که ما عزیز باشیم .
1- _ یکی از عوامل عزت ، اطاعت از خدا می باشد . استاد مطهری ره برای این بحث به این عبارت از امیرالمومنین علی ع استناد می کند که در خصال صدوق صفحه ۴٢٠ امده است و خوب است در سجده بخوانیم « إِلَهِی کَفَى بِی عِزّاً أَنْ أَکُونَ لَکَ عَبْداً » برای عزت من ، همین کافی است که عبد و بنده تو باشم . شبیه این روایت ، در بحار الانوار جلد هفتاد و هشت صفحه ۴۵٣ امده است ، خدا به حضرت داوود وحی نمود « يا داوودُ ، إنّي ... وَضَعتُ العِزَّ في طاعَتي ، وهُم يَطلُبونَهُ في خِدمَةِ السُّلطانِ فلا يَجِدونَهُ » خداوند متعال به داود عليه السلام وحى فرمود: اى داود! من ... عزّت را در طاعت از خود قرار دادم ، ولى مردم آن را در خدمت به سلطان جستجو مى كنند ولی آن را پیدا نمی کنند . به جای سلطان ، آمریکا و اسرائیل را بگذارید ، ببینید کار اعراب منطقه به کجا رسیده است که ترامپ می گوید ، من به پادشاه عربستان زنگ می زنم و با این تلفن ، پانصد میلیون دلار به حساب ما واریز می کند .
٢ _ عامل دیگر قناعت است . علامه مجلسی ره در بحار جلد هفتاد و هشت صفحه ۵٣ در روایتی از امیرالمومنین علی ع اورده ، علی ع می فرماید « اِقنَعْ تَعِزَّ » قانع باش تا عزيز گردى ، به عزت برسی . امام باقر ع می فرماید « اُطلُب بَقاءَ العِزِّ بِإماتَةِ الطَّمَعِ » پايدارى عزّت را با ميراندن طمع بجوى . روایت داریم ، علی ع می فرماید « أكثَرُ مَصارِعِ العُقولِ تحتَ بُرُوقِ المَطامِعِ » بيشترين هلاكت گاه ها عقل ها ، زير درخشش طمع ها می باشد . وی با نقل داستانی گفت : سید بحر العلوم ، شاگردی دارد بنام آیت الله سید جواد عاملی ، صاحب کتاب مفتاح الکرامه « ابتدا سید بحر العلوم را معرفی کنم ، علامه طباطبایی ره برادری دارد بنام سید محمد حسن ، ایشان اهل ارتباط با عالم برزخ بود . در خاطرات داریم ، با والدین خودش ارتباط گرفت ، بعد به علامه طباطبایی گفت ، والدین از شما ناراضی هستند ، علامه علت را پرسید ؟ او گفت ، کتابی بنام المیزان را نوشته ای ولی ثواب ان را به پدر و مادر هدیه نکرده ای ، علامه گفت ، فکر نمی کردم این کتاب نزد خداوند جایگاهی داشته باشد ، حال با این جمله که گفتی من ثواب ان را به انها هدیه می کنم و در ارتباط بعدی با والدین انها اعلام رضایت کردند . برادر علامه می گوید ، با هر کس خواستم در عالم ارواح ارتباط گرفتم مگر با دو نفر ، که یکی از انها سید بحرالعلوم بود ، بعد فرمود ، سید بحرالعلوم فرمود ، من در برزخ ، بطور کامل در اختیار امیرالمومنین علی ع هستم » .
وی در نقل داستان از سيد جواد عاملي ، صاحب كتاب مفتح الكرامه گفت : شب مشغول صرف شام بود كه صداي در را شنيد . وقتي كه فهميد پيش خدمت استادش ، سيد مهدي بحرالعلوم ، دم در است با عجله به طرف در دويد . پيش خدمت گفت : حضرت استاد ، شما را الان احضار كرده است ، شام جلو ايشان حاضر است اما دست به سفره نخواهند برد تا شما برويد. جاي معطلي نبود . سيد جواد بدون آنكه غذا را به آخر برساند ، با شتاب تمام به خانه سيد بحرالعلوم رفت . تا چشم استاد به سيد جواد افتاد ، با خشم و تغير بي سابقه اي گفت : سيد جواد ! از خدا نمي ترسي ، از خدا شرم نمي كني ؟ سيد جواد غرق حيرت شد كه چه شده و چه حادثه اي رخ داده ، تاكنون سابقه نداشته اين چنين مورد عتاب قرار بگيرد . هر چه فکر کرد تا علت را بفهمد ممكن نشد . ناچار پرسيد : ممكن است حضرت استاد بفرمايند تقصير اينجانب چه بوده است ؟ هفت شبانه روز است فلان شخص همسايه ات و عائله اش گندم و برنج گيرشان نيامده ، در اين مدت از مغازه سركوچه خرماي زاهدي نسيه كرده و با آن به سر برده اند . امروز كه رفته است تا باز خرما بگيرد ، قبل از آنكه اظهار كند ، مغازه دار گفته نسيه شما زياد شده است . او هم بعد از شنيدن اين جمله خجالت كشيده تقاضاي نسيه كند ، دست خالي به خانه برگشته است . و امشب خودش و عائله اش بي شام مانده اند . او گفت ، بخدا قسم ، من از اين جريان بي خبر بودم ، اگر مي دانستم به احوالش رسيدگي مي كردم ، سید بحرالعلوم فرمود ، همه داد و فريادهاي من براي اين است كه تو چرا از احوال همسايه ات بي خبر مانده اي ؟ چرا هفت شبانه روز آنها به اين وضع بگذارنند و تو نفهمي ؟ اگر با خبر بودي و اقدام نمي كردي كه تو اصلا مسلمان نبودي ، يهودي بودي، سید جواد عاملی گفت ، مي فرماييد چه كنم ؟ سید بحرالعلوم فرمود ط پيش خدمت من اين مجمعه غذا را برمي دارد ، همراه هم ، تا دم در منزل آن مرد برويد ، دم در پيش خدمت برگردد و تو در بزن و از او خواهش كن كه امشب با هم شام صرف كنيد . اين پول را هم بگير و زير فرش يا بورياي خانه اش بگذار ، و از اينكه درباره او كه همسايه تو است كوتاهي كرده اي معذرت بخواه . سيني را همانجا بگذار و برگرد . من اينجا نشسته ام و شام نخواهم خورد تا تو برگردي و خبر آن مرد مؤمن را براي من بياوري " . پيش خدمت سيني بزرگ غذا را كه انواع غذاهاي مطبوع در آن بود برداشت ، و همراه سيد جواد روانه شد . دم در پيش خدمت برگشت و سيد جواد پس از كسب اجازه وارد شد .صاحبخانه پس از استماع معذرت خواهي سيد جواد و خواهش او دست به سفره برد . لقمه اي خورد و غذا را مطبوع يافت . حس كرد كه اين غذا دست پخت خانه سيد جواد ، كه عرب بود ، نيست .
فورا از غذا دست كشيد و گفت : اين غذا دست پخت عرب نيست ، بنابراين از خانه شما نيامده ، تا نگويي اين غذا از كجا است من دست دراز نخواهم كرد . آن مرد خوب حدس زده بود . غذا در خانه بحرالعلوم ترتيب داده شده بود . آنها ايراني الاصل و اهل بروجرد بودند و غذا ، غذاي عرب نبود . سيد جواد هر چه اصرار كرد كه تو غذا بخور ، چه كار داري كه اين غذا در خانه كي ترتيب داده شده ، آن مرد قبول نكرد و گفت : تا نگويي دست دراز نخواهم كرد . سيد جواد چاره اي نديد ، ماجرا را از اول تا آخر نقل كرد . آن مرد بعد از شنيدن ماجرا غذا را تناول كرد ، اما سخت در شگفت مانده بود . مي گفت : من راز خودم را به احدي نگفته ام ، از نزديكترين همسايگانم پنهان داشته ام و قانع بودم ، نمي دانم سيد از كجا مطلع شده است . این احاطه ایست که خداوند به مومن می دهد . یکی از عوامل عزت ، قانع بودن است .
٣ _ عامل سوم عزت نفس ، انصاف است . در کافی جلد دو صفحه ١۴۴ در روایتی اورده ، امام صادق ع می فرماید « ألا إنّهُ مَن يُنصِفُ النّاسَ مِن نَفسِهِ لَم يَزِدْهُ اللّه ُ إلاّ عِزّا » بدانيد كه هر كس نسبت به مردم از خود انصاف به خرج دهد ، خداوند جز بر عزّت او نمى افزايد . پس یکی از چیزهایی که باعث تربیت می شود و عزت می آورد انصاف است . مثالی می زنم . بسیار خوب است که گاهی به دوستان مورد وثوق خود بگوید ، اگر در عملکرد من عیب و ایرادی هست به من بگوئید . روایت هم در این مورد داریم . امام کاظم ع می فرماید « اِجتَهِدُوا في أن يكونَ زمانُكُم أربَعَ ساعاتٍ : ساعَةٌ لِمُناجاةِ اللّه ِ ، و ساعَةٌ لأمرِ المَعاشِ ، و ساعَةٌ لمُعاشَرَةِ الإخوانِ و الثِّقاتِ الذينَ يُعَرِّفُونَكُم عُيُوبَكُم و يَخلُصُونَ لَكُم في الباطِنِ ، و ساعَةٌ تَخْلُونَ فيها لِلَذّاتِكم في غَيرِ مُحَرَّمٍ » سعى كنيد اوقات خود را چهار قسمت نماييد : زمانى براى مناجات با خدا ، زمانى براى كسب و كار ، زمانى براى معاشرت با برادران و افراد مورد اعتمادى كه عيب های شما را گوشزد مى كنند و در باطن خير خواه شما هستند و زمانى براى استفاده از لذّتهاى غير حرام مانند صله رحم ، ورزش ، با همسر بودن و... . وقتی عیب ما توسط برادران مورد اعتماد به ما گفته شد ، مثلا گفتند در یک جلسه ، برخورد مناسبی نداشتید ، نسبت به فلان شخص کوتاهی کردی ، وقتی عیب را به ما گفتند ، بستگی به این که چقدر نفس خود را مهار زده باشیم ، در رفع ان عیب کوشش کنیم . حدیث می گوید ، در همین جا هم انصاف داشته باش . وقتی دیدیم ان عیب که گفتند درست است ، عذر خواهی کنیم . این انصاف است . و روایت می گوید این انصاف باعث عزت شما می شود . و این موارد ، در زندگی های ما زیاد اتفاق می افتد . شیطان می گوید این کار را نکنیم اما ائمه می فرمایند ، این کار باعث عزت شما می شود .